مروری بر زندگی و آثار کارل گوستاو یونگ

0
730
کارل-گوستاو-یونگ

دورۀ کودکی

کارل گوستاو یونگ در ۲۶ ژوئیۀ سال ۱۸۷۵، در روستای کسویل در نزدیکی شهر بازل سوئیس به دنیا آمد. پدرش، يوهان پل یونگ، کشیش کلیسای سوئیس بود. مادر یونگ، به نام امیلی یونگ-پریسورک، دختر یک روحانی بود. اگرچه یونگ در بزرگسالی اندیشه‌های دینی را با علاقۀ خاصی مطالعه و بررسی کرد، اما آن نوع مسيحيتی را که پدرش اعتقاد داشت نهايتا نپذیرفت. هنگامی‌که یونگ نوزادی چندماهه بود، خانواده‌اش به منزل جدید خویش – که در واقع اقامتگاه کشیش در دهکده‌ای به نام قلعه‌ی لافن بود – نقل مکان کرد. زندگی زناشویی والدین یونگ توأم با اختلاف و ناسازگاری بود و مادر او مدتی در یک آسایشگاه بستری شد.

تحصیلات

یونگ یازده‌ساله بود که برای تحصیل به مدرسه‌ای شبانه‌روزی در شهر بازل رفت. پس از اتمام دوره‌ی دبیرستان به دانشگاه بازل راه یافت و بعد از تمام کردن تحصیلاتش موفق به اخذ درجه‌ی پزشکی گردید. در نوجوانی هم به علوم انسانی علاقه داشت (تاریخ و فلسفه) و هم به علوم (علوم طبیعی و باستان‌شناسی).

از آن‌جاکه یگانه منبع درآمد خانواده‌اش حقوق مختصر کشیشی پدرش بود و امکان یافتن کار از راه تحصیل در رشته‌های علوم انسانی هم چندان زیاد نبود، یونگ تصمیم گرفت در رشته‌ای به جز علوم انسانی درس بخواند. ابتدا تمایل داشت باستان‌شناسی بخواند، اما این رشته در دانشگاه بازل تدریس نمی‌شد و تنگناهای مالی مانع از آن بود که او بتواند برای تحصیل به دانشگاهی در یک شهر دیگر برود. البته تحصیلات یونگ نهایتا او را به سمت‌وسوی آنچه می‌توان «باستان‌شناسی ذهن» نامید، سوق داد.

به هررو، یونگ تصمیم گرفت پزشکی بخواند زیرا بدین‌ترتیب هم می‌توانست علائق خود در علوم طبیعی را ارضا کند و هم این که پس از فراغت از تحصیل درآمدی مکفی داشته باشد. با این حال، [وقتی دوره‌ی پزشکی عمومی را تمام کرد] بلافاصله برای اخذ تخصص در روانپزشکی ادامه‌ی تحصیل نداد، بلکه پس از تفکری طولانی تصمیم به این کار گرفت. درواقع، باید گفت روانپزشکی رشته‌ای بود که یونگ تحصیل در آن را تا زمانی که می‌توانست به تعویق انداخت، اما وقتی درسنامه‌ی روانپزشکی کرافت – ابینگ را خواند، بی‌هیچ تردیدی تصمیم به ادامه‌ی تحصیل و اخذ تخصص در این رشته گرفت. صداقت متواضعانه‌ی کرافت – ابینگ و خودداری او از تظاهر به این که شالوده‌های علمی روانپزشکی عاری از هرگونه نقصان است، علاقه‌ی یونگ را به روانپزشکی جلب کرد.

رساله‌ی دکتری تخصصی یونگ با عنوان درباره‌ی روانشناسی و آسیب‌شناسی پدیده‌های به اصطلاح اسرارآمیز که بعدها در سال ۱۹۰۲ منتشر شد، منعکس کننده‌ی علاقه‌ی یونگ به مطالعه در خصوص رویدادهای فراهنجار است. مسیری که یونگ بعدها در حرفه‌ی خود طی کرد، به میزان زیادی بر پایه‌ی همین علاقه شکل گرفت.

زندگی حرفه‌ای

زندگی حرفه‌ای طولانی و پرثمر یونگ نخست با کار در تیمارستان بورگهولتسلی شروع شد؛ و سپس استاد دانشگاه زوریخ شد و با موفقیتی بسیار چشمگیر در مطب خصوصی‌اش نیز به معالجه‌ی بیماران اشتغال ورزید. او در همه‌ی مراحل عمر طولانی‌اش، به شکل‌های مختلف به تدریس و تألیف پرداخت.

دوره‌ی اشتغال در تیمارستان بورگهولتسلی و آشنایی با نظریه‌ی روانکاوی

در سال ۱۹۰۰، یونگ پیشنهاد کار به عنوان دستیار در تیمارستان بورگهولتسلی در زوریخ را پذیرفت. از راه درمان بیماران در آن تیمارستان، یونگ اندیشه‌هایی را درباره‌ی علل روان‌پریشی و شکل‌های درمان بیماران روانی پروراند که بعدها زمینه‌ی روی‌آوردن او به روانکاوی فرویدی شد. در زمان اشتغال در تیمارستان بورگهولتسلی، يونگ با تحقیقات فروید آشنا شد و دریافت که نظریه‌ی روانکاوی وجوه مشترکی با پژوهش‌های خود او دارد. فروید و یونگ به طور رسمی نخستین‌بار در سال ۱۹۰۷ با یکدیگر ملاقات کردند و همکاری حرفه‌ای آنان تا سال ۱۹۱۳ ادامه یافت.

یونگ به همراه فروید

از راه کار در تیمارستان بورگهولتسلی، یونگ همچنین توانست پول کافی برای ازدواج با اما راشنباخ در سال ۱۹۰۳ پس‌انداز کند. در سال ۱۹۰۵، یونگ استاد روانپزشکی در دانشگاه زوریخ شد و در تیمارستان بورگهولتسلی هم به مقام روانپزشک ارشد ارتقا یافت. یونگ در سال ۱۹۰۹ به آمریکا سفر کرد و در دانشگاه کلارک واقع در ایالت ماساچوست چندین سخنرانی ارائه کرد. در این سفر، فروید که جدا از یونگ برای ایراد سخنرانی به دانشگاه کلارک دعوت شده بود، یونگ را همراهی کرد. هنگام اقامت در ماساچوست، یونگ با ویلیام جیمز آشنا شد. جیمز که یک سال بعد درگذشت، استاد فلسفه و فیزیولوژی و روانشناسی در دانشگاه هاروارد و از جمله چهره‌های شاخص در «جنبش عمل‌گرایی» یا «پراگماتیسم» بود. در سال ۱۹۰۹ یونگ از سمت خود در تیمارستان بورگهولتسلی استعفا کرد تا وقت بیشتری را صرف درمان بیماران فزاینده‌اش در مطب خصوصی خود کند.

«سفر شبانه‌ی روح»

پس از انتشار گشتارها و نمادهای نیروی شهوی (کتابی که نشانه‌ی بارز پایان رابطه‌ی یونگ و فروید بود)، یونگ به مدت سه سال چندان دست به قلم نبرد و بیشتر عزلت گزید. برخی از زندگی‌نامه‌نویسان معتقدند که یونگ در این دوره دچار نوعی فروپاشی کامل روانی شد، برخی دیگر نیز بر این عقیده‌اند که او می‌کوشید تا ضمیر ناخودآگاه خودش را بکاود. از شواهد امر پیداست که این دوره‌ی تأمل در نفس، در سال ۱۹۱۳ آغاز گردید. آنچه نمی‌دانیم این است که آیا این دوره در سال ۱۹۱۷ پایان یافت یا در ۱۹۱۸ یا در ۱۹۱۹. طی این مدت، یونگ از سمت استادی دانشگاه استعفا کرد، تعداد بیمارانی را که برای درمان در مطبش می‌پذیرفت به میزان زیادی کاهش داد و همچنین از مقام ریاست انجمن بین‌المللی روانکاوی، (که فروید تصدی آن را مصرانه از یونگ خواسته بود) کناره گرفت. همچنین در این دوره یونگ از راه مطالعه درباره‌ی معرفت باطنی (بدعتی در اوایل مسیحیت)، کیمیاگری (شکلی اولیه و آمیخته با روح‌باوری از شیمی و روانشناسی در دوره‌ی باستان و قرون وسطی) و اندیشه‌ی متفکران آسیایی (به‌ویژه فلسفه‌ی هند و چین)، دیدگاه خاص خودش را در خصوص سرشت انسان و روان‌درمانی پروراند.

یونگ

پیدایش روانشناسی تحلیلی

پس از طی کردن دوره‌ی تأمل در نفس، یونگ اندیشه‌ی تکوین‌یافته‌ی خود را در سال ۱۹۲۱ با انتشار نخستین کتاب عمده‌اش با عنوان سنخ‌های روانی ارائه کرد. در کتاب یادشده، او روشی برای طبقه‌بندی انواع مختلف شخصیت به دست می‌دهد. در فاصله‌ی بین انتشار این کتاب و آخرین كتاب عمده‌اش پیش از جنگ جهانی دوم (یعنی کتاب روانشناسی و دین که دربرگیرنده‌ی مجموعه سخنرانی‌های از دانشگاه یيل است)، یونگ بیش از شصت کتاب و مقاله و سخنرانی‌اش را منتشر کرد. این شصت اثر تبیینی از آراء یونگ ارائه می‌دهند و در منابع گوناگون برای اشاره به نظرات او غالبا به این آثار ارجاع داده می‌شود.

جنگ جهانی دوم

در سال‌هایی که جنگ جهانی دوم رخ می‌داد، یونگ تأليف‌ها و تحقیق‌هایش را همچنان ادامه داد، هرچند نه با آن ضرب‌آهنگ تند پانزده سال قبل. در این دوره، پژوهش‌های او درباره‌ی معرفت باطنی و کیمیاگری ادامه یافت و علاقه‌ی او به مطالعه در زمینه‌ی فلسفه‌ی آسیایی نیز همین‌طور.

همان‌گونه که راجع به سرگذشت یونگ پس از قطع همکاری با فروید دیدگاه‌های متفاوتی ابراز شده، ایضا نظرات او درباره‌ی هیتلر و یهودیان هم محل مناقشه است. برخی معتقدند که یونگ دیدگاه‌های ضد و نقیضی در خصوص نازیسم و یهودآزاری داشت؛ بعضی دیگر هم او را فاشیستی خشک مغز قلمداد می‌کنند. باید گفت اندیشه‌ی یونگ در این زمینه نیز، همچون دیدگاه‌هایش در بسیاری زمینه‌های دیگر، بسیار پیچیده است. در این دوره، وضع جسمانی یونگ رو به وخامت گذارد، به گونه‌ای که در سال ۱۹۴۴ دچار حمله‌ی قلبی شد و مدتی طولانی در بیمارستان بستری گردید. در پایان جنگ جهانی دوم، یونگ هفتاد سال داشت و دوره‌ی نقاهت را طی می‌کرد.

واپسین سال‌های زندگی یونگ

پس از جنگ جهانی دوم، یونگ خود را بازنشسته اعلام کرد تا با استراحت بتواند سلامت خود را به طور کامل بازیابد. اکثر آثاری که در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۴۸ و ۱۹۶۱ (سال مرگ یونگ) از او منتشر شده‌اند، با ویراسته‌های جدید و شکل بسط‌یافته‌ای از نوشته‌های قبلی یونگ هستند و یا به مسائلی می‌پردازند که حاصل تحقیق‌های او درباره‌ی دین و اندیشه‌ی آسیایی و پدیده‌های فراهنجارند (یونگ در سرتاسر زندگی حرفه‌ای خود، علاقه‌اش به پدیده‌های فراهنجار را حفظ کرد).

در سال ۱۹۵۸، به تشویق و اصرار دانشجویان و همکارانش، یونگ کار نگارش زندگی‌نامه‌اش را همراه با آني‌يلا جفی آغاز کرد. این کتاب پس از مرگ یونگ و با عنوان خاطرات، رویاها، تأملات منتشر شد. در آخرین سال‌های عمرش، یونگ جایزه‌های متعدد و همچنین چندین دکترای افتخاری از دانشگاه‌های مختلف دریافت کرد و در کشورهای گوناگون به اندیشه‌هایش اقبال شد. امیلی (همسر او) در سال ۱۹۵۵ درگذشت و کارل گوستاو یونگ در روز ششم ژوئن سال ۱۹۶۱ بدرود حیات گفت.

منبع: اندیشۀ یونگ / نوشتۀ ریچارد بیلسکر / ترجمۀ حسین پاینده / انتشارات آشتیان

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید