نقد و بررسی کتاب نارتسیس و گلدموند

0
2448
نارتسیس و گلدموند

خلاصه کتاب نارتسیس و گلدموند

با مطالعه این بخش، از محتوای داستان کاملاً آگاه خواهید شد. پس پیشنهاد می کنیم قبل از مطالعه کتاب، این بخش را مطالعه نکنید.

طرح داستانی رمان نارتسیس و گلدموند در عین جذابیت، به نسبت دیگر رمان های هسه، بسیار ساده و فاقد پیچیدگی است. در این داستان که در آلمان سده های میانه رخ می دهد، نوجوانی به نام گلدموند به دیری مذهبی سپرده می شود تا به سلک روحانیت در آید. گلدموند محروم از مادر است؛ زیرا مادرش که زنی عاشق پیشه بوده، خانه و همسر را ترک گفته و به دنبال عشق رفته است و تا حدودی به همین سبب پدر گلدموند، فرزندش را به دیر مذهبی وقف کرده تا شاید جبرانی بر گناهان مادر باشد.
اما این نوجوان که بیشتر اهل دل است تا ذهن و اندیشه، نقطه مقابل خود را در دیر می یابد: نوجوان دیگری که اهل علم است و نظم و خرد. دوستی این دو به رغم آنکه به دو قطب متفاوت تعلق دارند بالا می گیرد. نارتسیس که گویا دارای نیروهای درونی توضیح ناپذیری است، دوستش گلدموند را که مخفیانه برای عیاشی شبانه به دهکده رفته بود، متقاعد می کند که برای زندگی رهبانی ساخته نشده و او می باید در پی خواهش دل و سرنوشت خود برود.

نارتسیس و گلدموند
گلدموند از دیر می گریزد و نخست زندگانی آکنده از عیاشی و خوشباشی گری را در دامان طبیعت می آغازد. او پس از ولگردی های فراوان و روابط موقت هوس آلود، عشقی ناکام را نیز تجربه می کند.
گلدموند گرسنگی، سرما و گناه قتل را نیز تجربه می کند. او با دیدن مجسمه ای از مریم مقدس در صومعه ای به هنر علاقه مند می شود؛ نزد استاد هنرمندی کارآموز می شود؛ پس از مدتی او خود نیز به مقام استادی می رسد و با اینکه می تواند کارگاه استادش را از آن خود سازد و با دختر او ازدواج کند و صاحب خانه و خانواده شود، تصمیم به ترک شهر و ولگردی در طبیعت می گیرد. گویی او نیز نمونه ای الگو آسا از جوانان جنبش پیش رمانتیک موسوم به توفان و تهاجم (Drang Sturm und) بود که می پنداشتند هنر باید ضد زندگی و قاتل آن باشد.
او در ولگردی های خود از جمله دل به دختری یهودی می بندد، اما «ربکا» دختر یهودی، که می داند این عشق صرفا شهوانی است، تن به خواسته های گلدموند نمی دهد. در جریان بروز طاعون و مرگ و میر و اندوه مردمان، ربکا نیز از پا در می آید.
در ماجراجویی عاشقانه دیگری او دل به «اگنس» زن حاکم شهر، می بندد. در جریان معاشقه های پنهانی، او در خانه حاکم دستگیر و محکوم به مرگ می شود.
پس از غیبتی طولانی نارتسیس به جریان داستان باز می گردد و اتفاقی دوستش را در زندان باز می یابد. او که اکنون به مقام ریاست دیر مذهبی رسیده است از نفوذ خود استفاده می کند و گلدموند را رهایی می بخشد.
گلدموند که دیگر مرد کهنسالی شده است، به دیر و نزد دوست خود باز می گردد تا اثری هنری برای دیر بیافریند. این بار نارتسیس، بر خلاف گذشته که دوستش را به فرار از دیر تشویق کرده بود، می کوشد او را در دیر نگاه دارد.
گلدموند پیش از پایان بخشیدن به اثرش، بر اثر افتادن از اسب در درون نهری زخمی می شود و پس از گفت و گویی با نارتسیس می میرد.

نارتسیس و گلدموند

نقد ها و نظرها درباره نارتسیس و گلدموند

تنها عشق است و مرگ که همه چیز را دگرگون می کند (از گفته های رمانتیک های آلمانی سده هجده).
چرا باید رمانی عاشقانه از هرمان هسه بخوانیم؟ آن هم در زمانه ای چنین تغزّل ستیز که تحقیر رمانتیسم مد ادبی روز شده است؟
به رغم اینکه بیشتر خوانندگان از خواندن نارتسیس و گلدموند لذت برده اند و می برند، برخی منتقدان حرفه ای _و البته اندکی از آنان _ بر احساسات گرایی آثار هسه و به ویژه این اثر سخت خرده گرفته اند. اصولا داوری های منتقدان درباره نارتسیس و گلدموند به شدت متفاوت بوده است؛ این اثر را ستوده اند یا عده اندکی نیز به کلی بی ارزش دانسته اند. اما هیچ جای نگرانی برای خوانندگان نیست، این ها دعواهای میان منتقدان است و بس. و معمولا منتقدان و خوانندگان هر کدام راه خود را می روند و به ویژه آنکه میان خوانندگان اتفاق و میان منتقدان اختلاف نظر باشد. برخی نارتسیس و گلدموند را بهترین اثر هسه می دانند. هرچند با این نظر نمی توانم موافق باشم، می توانم به جرئت بگویم این اثر یکی از بهترین چهار رمان در میان آثار هرمان هسه است و بی تردید عاشقانه ترین آنها. نارتسیس و گلدموند خوشخوان ترین و ساده ترین اثر هسه از میان رمان های مهم اش شمرده می شود. برای خوانندگانی چون من که از دمیان یا گرگ بیابان بیشتر لذت برده اند، شاید موجب تأسف باشد که در این اثر نه آن نوآوری های مدرن به چشم می خورد، نه آن عمق روانشناختی، فلسفی یا الهیات شناختی، نه آن نگاه انتقادی به فرهنگ بورژوازی آلمان و نه حتی طنزی که هسه در گرگ بیابان به آن رسیده بود. همچنین شاید رو بودن نمادها نیز آزارمان دهد، اما از سوی دیگر کسانی که بحث های روان شناختی رساله گرگ بیابان یا الهیات شناسی مندرج در دمیان یا بحث های مشابه میان سیذارتا و گوویندا را کسل کننده یافته بودند، در اینجا نفس راحتی می کشند و با آسودگی تن به جریان روان و جذاب داستان می سپارند.

به عبارتی، اگر آثاری چون گرگ بیابان بیشتر اندیشه ما را به خود مشغول می سازند، این اثر عواطف و احساساتمان را بر می انگیزد و تحت تأثیر قرار می دهد؛ چه اینکه حتی نثر این اثر نیز تغزلی و شعرگونه و عاشقانه است. منتقدان اشاره کرده اند که سبک تغزلی هسه در این اثر به رمانتیسم «آیشن دورف»، نویسنده سده نوزده آلمانی می ماند. او داستان هایش را به گونه ای می نوشت که در آن شعر و غزل به شکل نثر در می آمد. البته طرح داستان به شکلی تغزلی، که دربردارنده ویژگی های شعری و برای بیان حدیث نفس باشد، در اصل مقوله ای آلمانی است.

تاثیرپذیری های نارتسیس و گلدموند

درباره تأثیرگیری های اثر باید متذکر شد، در اینجا ما با اثری کاملا آلمانی سروکار داریم که به عکس آثار دیگر هسه، نام و نشانی از شرق و عناصر شرقی در آن نیست. در عوض فضای جادویی قرون وسطا جای جهان مرموز شرق را گرفته است.

بی گمان متون ادبی متعلق به سده های میانه، از مینه زینگرها و حماسه های شوالیه گری گرفته تا دانته و قصه های دکامرون، بر این اثر تأثیرگذار بوده اند.

همچنین پیش از این گفتیم که هسه در حوزه بررسی تاریخی زندگی راهبان در آلمان سده های میانی و هنرهای مربوط به آن دوره، به ویژه منبت کاری، کارشناس شناخته می شد.
نارتسیس و گلدموند در عین حال که ادای دینی به رمانتیسم آلمانی و زیر نفوذ آن است، جزئی از سنت رمان تربیتی آلمانی و شاخه ای از آن به نام رمان هنرمند (Kinstlerro man) شمرده می شود. به این معنا که، در این اثر، ما سرگذشت بالیدن و سیر و سلوک هنرمندی را از خامی تا پختگی شاهد هستیم. همچنین این اثر را رمان جست وجوگر (Sucherro man) هم گفته اند، یعنی رمانی که در آن جست و جو و کاوش شخصیت داستان برای دستیابی به معنویت و کمال به نمایش گذاشته می شود.

درباره ترجمه های نارتسیس و گلدموند

نارتسیس و گلدموند برای اولین بار در سال ۱۳۵۰ توسط سروش حبیبی و انتشارات رَز و با نام «نرگس و زرین دهن» به چاپ رسید. سروش حبیبی در مقدمه ی این چاپ دلیل ترجمه اسم های خاص نارتسیس و گلدموند را اینگونه توضیح داده:

چون انتخاب اسم های نارتسیس و گلدموند برای قهرمانان این کتاب با توجه به معنای این دو کلمه در زبان آلمانی بوده است، ترجمه این نام ها برای عنوان کتاب ضروری به نظر رسید. نارتسیس با نرگس در ادب و اساطیر اروپایی و ایرانی، باوجاهت کم نظیر نارتسيس و غرور او مقارنه دارد. و اما گلدموند یا زرین دهن، باید کنایه از همان Johanes Chrysostomus معروف به یوحنای فما الذهب باشد که به علت بلاغت و نفوذ کلام بسیار، این لقب را گرفته است. این دختر توضیح برای روشن شدن تمثيل شاعرانه نویسنده لازم به نظر رسید

دو ترجمه دیگر از این کتاب در سالهای بعدی منتشر شده. محمد بقایی ماکان (انتشارات تهران) که این کتاب را با عنوان «نارسیس و گلدموند» ترجمه کرده و دیگری وحید منوچهری واحد (انتشارات جامی) که با عنوان «نارسیس» این اثر را ترجمه کرده.

انتخاب بهترین ترجمه نارتسیس و گلدموند چندان کار سختی به نظر نمی رسد و ترجمه پیشنهادی کتابلازم، ترجمه سروش حبیبی است.

 

منبع: شناختی از هرمان هسه / رضا نجفی / انتشارات کاروان / چاپ اول ۱۳۸۷

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید