زمانی که آکادمی سوئد در ۱۹۷۲ جایزهی نوبل را به بل داد، رمان سیمای زنی در میان جمع را اثر ممتاز بل و شایستهی ستایش دانست و آن را جامع آثار بل خواند. با آنکه بل پس از ۱۹۷۱ همچنان به نوشتن و انتشار دادن رمان، نمایشنامه، داستان کوتاه، مقاله، و شعر به طور منظم ادامه داد، اما سیمای زنی در میان جمع همچنان مقام ممتازش را در میان نوشتههای بل، به عنوان اثر یگانهای که بیش از بقیهی آثار همهی افکار نویسنده را عرضه میکند، حفظ کرد. این کتاب، هم فشرده و هم جامع بود، چرا که بار دیگر همهی درونمایههای اصلی بل را یکجا جمع میکرد و به صورتبندی آنها شکل نهایی میداد.
بل در مصاحبهای با دیتر ولرسهوف هدف از سیمای زنی در میان جمع را چنین بازگو میکند: «میخواستم داستان زنی آلمانی را در اواخر چهلسالگی باز گویم که بار تاریخ را از ۱۹۲۲ تا ۱۹۷۰ به دوش دارد.»
در این داستان، که داستان “لنی گرویتن پفایفر” و خانواده و دوستانش است، بُل با الگوی سوسیالیسم رادیکال و انسانگرایی مذهبی به معارضه با ضوابط و اصول جامع آلمان غربی میپردازد. قهرمان داستان، لنی، ترکیبی است از تناقضهای بارز. با آنکه او زنی ساده است، توضیح دادن او و رفتارش کاری ساده نیست. او ماديگرایی است که از لذات جسمانی محظوظ میشود؛ و همچنین، رازوری است که به راز «باکرهزایی» پی میبرد. زنی است در باطن معصوم، اما جامعه به چشم زنی هرزه به او نگاه میکند. مطابق برداشت شخصیاش، کمونیست است، اما همچنین تجسم آرمان نازی «دختر آلمانی» است. بُل از لنی، معشوق روسیاش، باریس، و پسرشان، ليف، خانوادهی مقدسی ساخته است که صورت مجسم سوسیالیسم مسیحی غیر جزمی است، صورت مجسم بشارت عصر ما.
به گرد لنی بیش از ۱۲۵ شخصیت مختلف، که نمایندهی طبقات مختلف اجتماع و ملیتهای مختلفند، حلقه زدهاند. اینها کمونیستها و سرمایهدارها، کارفرمایان و کارگران، فاشیستها و ضد فاشیستها، یهودیان و مسلمانان، ترکها و آلمانیها، ثروتمندان و فقیران، و قدیسان و گناهکاران هستند. طیفی کامل از جامعهی آلمانی در سالهای ۱۹۲۲ تا ۱۹۷۰.
برای پیوند دادن سطوح مختلف داستان به یکدیگر، و حفظ لنی در مرکز اثر، از دو شیوهی روایتی استفاده شده است. در نیمهی اول رمان، راوی بینام و نشان با دقت و وسواس وقایع زندگی لنی را بازمیگوید. این نیمهی کتاب شامل تحقيق باریکبینانهی راوی دربارهی زندگی لنی و تفسیر او از دقت و ارزش یافتههایش در این مورد است. به این ترتیب، سرگذشت لنی از زمان تولدش تا دوم مارس ۱۹۴۵، روز حملهی هوایی نُه ساعتهی متفقین به کُلن یعنی روزی که عملا جنگ جهانی دوم برای اهالی کلن به پایان رسید، روایت میشود. پس از آن، در نیمهی دیگر رمان، راوی از نقشش چشم میپوشد تا عضوی از حلقهی دوستان لنی شود، یعنی خود در ماجرا نقشی به عهده گیرد. از اینجا به بعد، هر یک از شخصیتها داستان زندگیاش را از آن روز وحشتناک بمباران تا ۱۹۷۰ بازمیگوید. چون همهی این افراد به نحوی به لنی مربوطند، همراه با داستان زندگی آنها، زندگی خود لنی نیز از چشماندازهای گوناگون، در طی این بیستوپنج سال، بازنموده میشود. در این رمان، بار دیگر بل ساختاری مناسب مییابد که منطبق بر هدف او، یعنی پرداختن به تاریخ معاصر آلمان و مراحل گوناگون تکوین آن در دورهی پس از جنگ است.
از نظر سیاسی، رمان نظام کمونیسم را نیز به همان قدرتی میکوبد که جامعهی سرمایهداری را. از آنجا که این رمان برخی از اعمال حزب کمونیست را در فاصلهی میان «پیمان عدم تجاوز» شوروی و آلمان در ۱۹۳۹ و تجاوز نیروهای «پیمان ورشو» به چکوسلواکی در ۱۹۶۸ به باد انتقاد میگیرد، چاپی از آن که در شوروی منتشر شد چاپی خلاصه شده بود که همهی بخشهایی که از حزب کمونیست انتقاد میکرد، همچنین برخی توصیفات جنسی بیپردهی آن، حذف شده بود. با وجود بیطرفی سیاسی بُل در رمان، انتقاد وی از نظامهای غربی و شرقی متفاوت است: جامعهی غربی به صورت جامعهای مبتنی بر تولید برای سود، و نه برای نیازهای انسانی، تصویر میشود، جامعهای که همدردی و عدالت در آن نیست. عملکرد سرمایهداری، آنگونه که در رمان مطرح میشود، عملکردی بر مبنای فلسفهی حرص و آز افسار گسیخته است. اما ، به عکس، انتقاد بل از کمونیسم مربوط به آرمانهای آن نیست، بلکه مربوط به عمل نکردن به دستورات و احکام این آیین است. از این دیدگاه؛ انتقاد رمان از سوسیالیسم مستقر شبیه انتقاد آن از کلیسای نهادی است. بُل از طریق لنی، و بهویژه از طریق پسرش لیف، نشان میدهد که اصول مذهبی و اصول سوسیالیستی، بر روی هم، اصول انسانیت را تشکیل میدهند.
این رمان در حقیقت حاصل جمع نوشتههای بل است؛ زیرا پیام رادیکالی که در همهی آثار او پس از “و حتی یک کلمه هم نگفت” منعکس است، در آن متبلور شده است: مسیحیت و سرمایهداری با هم ناسازگارند؛ پیوند درازمدت این دو فقط به این دلیل پابرجا مانده است که مذهبِ سازمان یافته دائما ارزشهای انسانیاش را در پای خواست اقتصاد و سیاست قربانی میکند.
درباره ترجمه “سیمای زنی در میان جمع”
این کتاب برای اولین بار در سال ۱۳۶۲ توسط مرتضی کلانتریان ترجمه شد که در انتشارات آگه به چاپ رسید. ترجمه کلانتریان از روی ترجمه فرانسوی کتاب بود. این ترجمه هنوز هم توسط نشر آگه به چاپ می رسد. دومین ترجمه در سالهای اخیر توسط سارنگ ملکوتی و نشر نگاه روانه بازار کتاب شده است. ترجمه ملکوتی از زبان اصلی کتاب یعنی آلمانی انجام شده. ضمن اینکه چندین کتاب از هاینریش بل با ترجمه ملکوتی پیشتر توسط نشر نگاه عرضه شده بود.
مقایسه دو ترجمه از شروع کتاب:
مرتضی کلانتریان | سارنگ ملکوتی |
قهرمان اصلی، در این قسمت، یک زن آلمانی ۴۸ ساله است. قد او یک متر و هفتاد و یک سانتی متر و وزن او در حدود شصت و هشت کیلو و هشتصد گرم است؛ یعنی با اختلاف سیصد یا چهارصد گرم، وزن ایده آل برای چنین قدی. رنگ چشمانش چیزی است بین آبی تند و سیاه. انبوه موهای براق و بلوندش، که کمی به خاکستری میزند و او آنها را به روی شانه هایش افشان می کند، به سرش حالتی میدهد که گویی کلاهی طلایی بر تارکش گذاشته باشند. این زن لنی فایفر نام دارد. نام خانوادگی پدری اش گرویتن است، او سی و دو سال تمام، البته با چند تا قطع و وصل، به امر عجیب و غریبی اشتغال داشت که در عرف متداول و مرسوم به آن «کار» می گویند: در ابتدا، پنج سال به صورت کارمند غیرمتخصص در مؤسسه پدرش و بعد، بیست و هفت سال تمام، به عنوان کارگر غیرمتخصص در امر گل آرایی، نزد سایرین. بعد از این که، در اوج تورم، تنها دارایی غیرمنقولش را که عبارت از خانه باشکوهی بود و در مرکز شهر جدید قرار داشت و چهارصد هزار مارک می ارزید، از روی دست و پا چلفتی به ثمن بخس می فروشد، بدون دلیل قانع کننده ای – نه پیری و نه مریضی را می تواند عنوان کند – کارش را رها می کند، به طوری که در حال حاضر تقریبا درآمدی برای گذران زندگی ندارد. دوران شوهرداری او بیش از سه روز طول نکشیده است: در سال ۱۹۴۱، به مدت سه روز، زن یک افسر جزء ارتش آلمان می شود که ثمره آن حقوق وظیفه ناچیزی است که تاکنون هیچ گونه تغییری در میزان آن داده نشده است. در حال حاضر به طور قطع می توان گفت که لنی – نه تنها از لحاظ مالی – بلکه از جمیع جهات در وضع بسیار دشواری قرار دارد، مخصوصا از وقتی که پسر محبوبش در زندان به سر می برد. |
زنی که در مرحلۀ اول موضوع بر سر او میگردد زنی چهل و هشت ساله و آلمانی است. بلندای قامت او یک متر و هفتاد و یک سانت است و وزنش در لباس منزل شصت و هشت کیلو و هشتصد گرم است، تقریباً سیصد چهارصد گرم کمتر از وزن ایدهآل و مطلوب میباشد. رنگ چشمانش چیزی مابین آبی تیره و سیاه است که بیشتر به سیاهی میزند و موهای انبوه بلوند که چند تار موی سپید در آن قابل رؤیتند، موهایی که دور تا دور سرش به گونهای صاف و روشن ریخته شدهاند، این زن لنی فایز نام دارد که با نام پدری گرویتن چشم به جهان گشوده است. او سی و دو سال تمام طبیعتاً، به صورت دائم به امر عجیبی اشتغال داشت که نامش را کار میگذارند. پنج سال از آن را به عنوان فردی که دفترداری نخوانده در دفتر پدرش گذراند و بیست و هفت سال به عنوان کارگر باغبان که فن آن را نیاموخته مشغول به کار بود. از آنجایی که او تنها ملک ساختمانیاش را که خانهی اجارهای بسیار خوبی در قسمت جدید شهر بود و امروزه میتوانسته بالغ بر چهارصد هزار مارک ارزش داشته باشد نابخردانه در شرایط تورم به قیمتی بسیار نازل فروخته بود و همچنین کارش را نه به جهت مریضی و نه به دلیل پیری و سالمندی رها کرده بود، امروزه تقریباً فردی بدون تمکن مالی است. او در سال ۱۹۴۱ برای سه روز به همسری یک گروهبان ارتش نازی آلمان درآمده و از این جهت مبلغ کمی حق بازنشستگی بیوههای جنگی به او تعلق میگیرد، برای بهبود شرایط مالیاش به کمک هزینۀ اجتماعی نیازمند است. به نوعی میتوان گفت که اوضاع لنی در حال حاضر نه تنها فقط از جنبۀ مالی بلکه از زمانی که پسرش در زندان به سر میبرد بسیار دشوار شده است. |
اگر تجربه خوانش این کتاب رو دارید و نظری راجع به کتاب یا ترجمه دارید، ممنون میشیم در بخش کامنت ها نظرتون رو ثبت کنید.
منبع: نسل قلم ۷ / نوشته رابرت سی کانارد / ترجمه خشایار دیهیمی