نگاهی به زندگینامه ادبی هرمان هسه

0
877
هرمان هسه

دوران کودکی هرمان هسه

 در سال ۱۸۷۷ نیچه مشغول آفرینش آثار بزرگ خود بود و در روسیه نیز داستایفسکی و تولستوی هنوز در قید حیات بودند و دنیای بزرگ و فراخ ادبیات داستانی روسیه را به نقطه اوج خود می رساندند. در آلمان چیرگی فلاسفه ایده آلیست و نویسندگان رمانتیک ادامه داشت و در عین حال تلاش های «ویلهلم» قیصر آلمان، برای ابرقدرت کردن آلمان، به ملی گرایی آلمانی دامن می زد؛ امری که بعدها سبب ساز دو جنگ جهانی در اروپا شد.

 

 

 

 

هرمان هسه در چنین سالی هرمان هسه در دهکده کالو در حاشیه جنگل سیاه دیده به جهان گشود. نه تنها والدین، که هر دو پدربزرگ هسه روزگاری را جزو هیئت های مذهبی در هند به سر برده بودند، اما فضای خانه آنان تنها بوی شرق نمی داد؛ پدر هسه، که کشیشی در حلقه آیین پیتیسم (پاک دینی) بود، فرزندانش را با سنت های تربیتی بسیار سختگیرانه پاک دینی پرورش می داد و قرار نیز بر این بود که هرمان کوچک تحصیلات مذهبی را طی کند و سرانجام خود نیز، مانند پدرانش، به سلک کشیشان در آید.

سال های کودکی هرمان، به سبب تربیت سختگیرانه پدر و نظام دیکتاتورانه مدارس آلمان زمان ویلهلم که شاگردان مدارس را به دیده سربازان پادگان های نظامی می نگریست، چندان به شادی نگذشت.

اشتیاق به نوشتن از همان سال ها در او شکل گرفت. هسه ده ساله بود که نخستین داستانش را نوشت و مصمم شد «یا نویسنده و شاعر شود و یا هیچ چیز». اما خانواده اش او را به مدرسه ای مذهبی سپرد و چندان نپایید که روح شاعرانه هسه خردسال جو خشک و خشن مدرسه را تاب نیاورد و از آنجا گریخت. یکسال بعد زیر فشارهای عصبی دست به خودکشی زد تا اینکه والدین او پذیرفتند که هسه درس و مدرسه را رها کند. او مدتی را به شاگردی در مشاغل ساعت سازی، قفل سازی و سپس کتابفروشی پرداخت. پیشه کتابفروشی به او فرصت داد تا آثار نویسندگان رمانتیک آلمانی را بیشتر بخواند.

آغاز دوران نویسندگی

بیست و یک سال بیشتر نداشت که نخستین کتاب شعر خود، «آوازهای رمانتیک»، را به چاپ رساند. یک سال بعد، «ساعتی پس از نیمه شب» را منتشر ساخت که ریلکه آن را ستود. سپس سفرهای او به سوییس و ایتالیا آغاز شد.

هرمان هسه، در سال ۱۹۰۱، نوشته ها و اشعار پسامرگ هرمان لاوشر و سال بعد کتابی به نام اشعار را به چاپ رساند. در سال ۱۹۰۴ رمان «پترکامنتسیند» را منتشر کرد و با ماريا برنولی پیمان زناشویی بست. هرمان هسه که دیگر می توانست از راه نویسندگی زندگی کند از همان زمان زندگی منزویانه ای در پیش می گیرد و در دهکده ای کوچک در حاشیه «بودن زه» مقیم می شود. انزوای هرمان هسه را فقط یکی دو سفر به سوییس و ایتالیا و به ویژه سفرش به هند در سال ۱۹۱۱ می شکند.

هرمان هسه او که گرفتار مشکلاتی در زندگی زناشویی خود بود، سفرش به هند را گونه ای راه حل معنوی برای مشکلات خود در زندگی می پنداشت؛ البته این سفر همه مشکلات او را حل نکرد و حتی مشرق زمین و هندی که او دید با مشرق زمین و هند خیالی اش تفاوت های اساسی داشت، اما این سفر در او بی تأثیر هم نبود و از آن پس، حضور عناصر شرقی و عرفانی در آثارش فزونی گرفت.

در سال ۱۹۱۲، هسه برای همیشه آلمان را ترک کرد و ساکن سوییس شد. او در سوییس حتی بیش از آلمان منزوی بود. با آغاز نخستین جنگ جهانی، او که تحت تأثير اندیشه های تولستوی صلح طلبی را پیشه کرده بود به مخالفت با ملی گرایی و جنگ خواهی آلمانی ها برخاست. حتی می توان گفت ترک آلمان در ۱۹۱۲ نشان ناخرسندی او از سیاست های میلیتاریستی رایش دوم بود.

سال های جنگ جهانی اول

سال های نخستین جنگ جهانی، تیره ترین و غم انگیز ترین سال های زندگی هرمان هسه به شمار می آید. کمابیش همه آلمانی ها، تحت تأثير ملی گرایی تندروانه شان، به اندیشه های جنگ خواهانه دامن می زدند (حتی نویسنده ای چون توماس مان که بعدها از مدافعان دموکراسی شد، از این امر مستثنا نبود). از این رو، جای شگفتی نیست که سیلی از لعن و دشنام هموطنان هسه نصیب او شود. تنها رومن رولان، اديب فرانسوی، بود که در بحبوحه خردباختگی همگانی ملت های اروپایی، شجاعت اخلاقی و تکروی اومانیستی هسه را ارج نهاد و با او همنوا شد؛ تا جایی که هسه بعدها نوشت که اگر نامه نگاری هایش با رومن رولان نبود، دوران جنگ برای او تاب آوردنی نمی نمود.

به سبب موضع گیری هرمان هسه علیه جنگ، او خوانندگان آلمانی خود را از کف داد و گرفتار دشواری های مالی شد. در همین سال ها، پدرش را از دست داد و بیماری روانی همسرش شدت گرفت. او که پیش از آن نیز بیماری وخیم فرزند را از سر گذرانده بود، این دشواری ها را تاب نیاورد و به ناچار از روانکاوان کمک گرفت. هسه یک دوره روان درمانی را نزد دکتر لانگ، از دستیاران کارل گوستاو یونگ، آغاز کرد و بعدها چند جلسه ای نیز به گفت و گو با خود یونگ پرداخت.

زندگی هنری هسه نقاش از همین زمان آغاز می شود و او نقاشی را به مثابه روشی درمانی بر می گزیند. مکتب روانکاوی یونگ تأثیری بنیادی بر هسه و آثار بعدی او بر جای می گذارد و با پایان یافتن جنگ، هسه جدیدی، ققنوس وار، از خاکستر رنج های خویش بر می خیزد.

دگرگونی نویسنده تا بدان پایه بود که او نامی دیگر بر خود نهاد و با نام مستعار امیل سینکلر (زینکلایر) نخستین رمان پس از جنگ خود، دمیان، را منتشر کرد. با چاپ دمیان، که سخت تحت تأثیر مکتب روانکاوی یونگ، اندیشه های نیچه، گنوسیسم و داستایفسکی است، هسه از نویسنده ای معمولی به یکی از بزرگ ترین رمان نویسان آلمانی زبان سده بیستم بدل می گردد.

زندگی ادبی هرمان هسه

همین جا باید یادآور شد که به طور کلی حیات ادبی هرمان هسه را می توان به سه دوره تقسیم کرد: نخستین دوره از آغاز فعالیت ادبی تا پایان نخستین جنگ جهانی را در بر می گیرد، دومین دوره با پایان یافتن جنگ جهانی و با نگارش رمان دمیان آغاز و به دومین جنگ جهانی ختم می گردد و سومین دوره کمابیش از آغاز دومین جنگ جهانی تا پایان زندگانی نویسنده را شامل می شود.

در نخستین دوره از این حیات ادبی، هسه نویسنده ای یکسره رمانتیک است که به افسانه های بومی آلمانی (Volkmarchen) و شعر دلبسته است. در این دوران، هسه شاعر بیش از هسه رمان نویس و هسه افسانه نویس بیش از هسه منتقد، خودنمایی می کند. ذهنیت نویسنده در این دوره، اساساً تغزلی و رمانتیک است. اما در دومین دوره که هرمان هسه در کوران جنگ _گرچه غیر مستقیم _ آبداده شده و رنج ها و بحران های گوناگونی را از سر گذرانده و مهم تر از همه، با روانکاوی یونگ آشنایی یافته است، ما با نویسنده ای جدی تر و عمیق تر روبه رو هستیم؛ نویسنده ای که بیش از دوران ناپختگی خود با فلسفه، عرفان، روانشناسی و مکاتب جدید ادبی دمخور شده و از آنها تأثیر گرفته است.

در حالی که مهم ترین آثار هسه در دوره نخست زندگی ادبی او به رمان هایی چون پترکامنتسیند، گرترود، زیر چرخ و روسهالده؛ چند مجموعه داستان که بیشتر وابسته به سنت افسانه های بومی هستند و چند مجموعه شعر ختم می شود، پرآوازه ترین آثارش محصول دومین دوره حیات ادبی اوست.

رمان های دمیان، گرگ بیابان، سیذارتا و سرانجام نارتسیس و گلدموند یا نرگس و زرین دهن همه از آن این دوره اند. حتی در داستان های هسه نیز دگرگونی های اساسی به چشم می خورد. او به تدریج از افسانه های بومی به افسانه های هنری (Kunst mirchen) می گراید و از سویی دیگر در داستان های دیگرش تأثیراتی را، که از مکاتبی همچون اکسپرسیونیسم و سورئالیسم برگرفته است، آشکار می سازد.

در این دوره هسه را پیشوای نئورمانتیسم آلمانی می شناسند، اما جهت گیری عرفانی و فلسفی اندیشه هسه از او نویسنده ای ساخته است که هیچ یک از نویسندگان آلمانی زبان به او نمی مانند.

سومین و واپسین دوره ادبی هسه فقط در یک رمان او، بازی مهره های شیشه ای، بازتاب یافته است. او پس از روی کار آمدن نازی ها در آلمان، جز رمانی ناتمام به نام برتولد (و البته بازی مهره های شیشه ای)، دیگر رمانی ننوشت و به سرودن شعر، نوشتن داستانهای کوتاه، مقالات و نقدهای ادبی بسنده کرد. اما بازی مهره های شیشه ای به تنهایی ارزش آن را دارد که دوره سوم را دوره ممتاز حیات ادبی نویسنده بدانیم.

این رمان که در طول جنگ جهانی دوم نوشته و منتشر شد، حاصل جمع تمامی تأثیرگیریها، دلمشغولی ها، اندیشه ها و هنر هسه است. بازی مهره های شیشه ای را می توان با کوه جادوی توماس مان سنجید که آکنده از نمادهایی عمیق و با ارزش است. این رمان که در سال ۱۹۴۹ جایزه نوبل ادبی را برای آفریننده خود به ارمغان آورد، رمانی تربیتی (Bildungsroman) شناخته شده است. اما نمادگرایی گسترده بازی مهره های شیشه ای آن را از زمره رمان های تربیتی نیز فراتر می برد. از برخی جهات، این رمان یادآور مجموعه ویلهلم مایستر گوته است، اما به گونه ای مدرن تر، نمادین تر و پیچیده تر؛ آن چنان که اولیس جويس در برابر اودیسه هومر.

بازی مهره های شیشه ای توصیف گر آرمان شهری تخیلی است. كاستاليا، این اتوپیای شگفت انگیز، جایگاهی برای تعلیم و تربیت است، اما این مدینه فاضله فراتر از زمان و مکان و فراتر از شرق و غرب است. بازی مهره های شیشه ای را نه به اختصار می توان معرفی کرد و نه سرسری می توان آن را خواند. این کتاب حجیم و سنگین پاسخی به کسانی است که هسه را نویسنده ای صرفا رمانتیک و احساساتی می دانند.

پس از انتشار بازی مهره های شیشه ای، هسه فعالیت ادبی خود را صرفا در شاخه های دیگر جز رمان نویسی ادامه داد، از این رو می توان این اثر را پایان بخش رمان های بزرگش دانست. او که سالیان سال را در ویلایی در دهکده کوچک و زیبای مونتانيولای سوییس نزدیک دریاچه لوگانو به دور از هیاهوی جنگ و بحران های دیگر گذرانده بود، به آرامشی درونی از آن گونه که عارفان شرقی دست می یافتند رسیده بود. هسه، بیش از پیش، گوشه عزلت گزیده بود و هنگامی که به سال ۱۹۶۲ درگذشت بر سر در خانه اش کتیبه ای با این مضمون نصب شده بود: «لطفا به دیدارم نیایید!»

 

هرمان هسه در سالهای پایانی عمرش

پس از مرگ…

اما مرگ پایانی بر شهرت هرمان هسه نبود. شمارگان آثار او که در زمان حیاتش در کشورهای آلمانی زبان تنها هشت میلیون نسخه بود، پس از مرگش به ۱۲ میلیون نسخه در آمریکا و ۱۴ میلیون نسخه در ژاپن رسید. به طور کلی برآورد می شود که تا کنون ۸۰ میلیون نسخه از آثار هسه به چاپ رسیده باشد. گفتنی است که آثار هسه دست کم به ۴۰ زبان ترجمه شده است و این محبوبیت همچنان رو به فزونی دارد. روند روی آوردن دوباره به آثار هرمان هسه و کشف مجدد او پیش بینی پذیر نیست. برای نمونه تا پیش از دهه شصت، هسه در امریکا و به طور کلی کشورهای انگلیسی زبان شناخته شده نبود. حال آنکه در بیست سال گذشته آثار هسه به ناگاه در شمارگان میلیونی منتشر شد و به فروش رفت. چنین می نماید که رویکرد ناگهانی به هسه، در برخی مقاطع خاص، بستگی معناداری با برخی شرایط اجتماعی، به ویژه وضع جوانان دارد.

در بسیاری از رمانهای او، همچون گرگ بیابان، دمیان و سیذارتا، حکایت قهرمانی نقل می شود که گرفتار بحران است. این قهرمانان می کوشند خود را از بحران رها سازند و به آرامش و تعالی درونی دست یابند. از این رو، چنین رمان هایی را می باید رمان های بحران نامید؛ رمان هایی که در مقاطع بحرانی تاریخ برای خوانندگان ارزشی ویژه می یابند و آنان حديث نفس خود را در این آثار می یابند.

نقاشی هرمان هسه
نمونه ای از نقاشی های هرمان هسه

با این تفصیل، جای شگفتی نیست که ببینیم جوانان رمان های دمیان و گرگ بیابان را بی درنگ پس از نخستین جنگ جهانی و نیز پس از دومین آن در آلمان، پس از جنگ ویتنام در آمریکا، در ایران پس از جنگ ایران و عراق و به طور کلی در زمان های بحرانی در هر جامعه دوباره کشف کرده اند. گروه بزرگی از جوانان بحران زده کوشیده اند راه برون رفت از بحران را با الگوبرداری از شخصیت های آثار هسه بازیابند.

در این بحث، ما آگاهانه بر خوانندگان جوان آثار هسه تأکید ورزیده ایم، زیرا اگر تحقیقی آماری از میانگین سنی خوانندگان آثار این نویسنده صورت گیرد، بی شک شمار خوانندگان جوان از دیگر گروه های سنتی بسیار فزون تر خواهد بود. اما به راستی چه ویژگی هایی آثار هسه را، به ویژه برای جوانان، جذاب می سازد؟ نخست آنکه آثار این نویسنده رنگ و بویی تغزلی، شاعرانه و رمانتیک دارد که جوانان را به خود فرا می خواند. دوم آنکه زبان هسه با زبان جوانان هماهنگ است. سومین سبب، آشنایی او با تمدن و فرهنگ شرقی و درآمیختن خردگرایی و واقع گرایی غربی با اشراق شرقی است. دیگر آنکه او به خوبی فرایند خود یابی و پاسخ به اینکه چگونه خود را بیابیم و خود باشیم را به تصویر می کشد. هسه علیه سرکوبی و تحديد آدمی، به هرگونه که بود، برمی آشفت. او به شکل خاص خود از فردیت آدمی و از حقوق فردی انسان معاصر دفاع می کرد. هسه به گونه ای غیر مستقیم منتقد سرسخت ماشینیسم و جامعه مصرفی بود.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید