«کورت اریش سوکرت»، نام خود را احتمالا در سال ۱۹۲۵ به «کورتزیو مالاپارته» تغییر داد و چندان که از نوشته های او برمی آید، از شاگردان موفق دوران تحصیل بوده است. پسری کنجکاوی مستقل و با روحیهای ماجراجویانه همچون پدر خود. در سیزده سالگی به حزب جمهوریخواه پیوست و سرپرستی گروهی از نوجوانان را به عهده گرفت و روزنامهای فکاهی تاسیس کرد. در شانزده سالگی برای پیوستن به ارتش گاریبالدی از خانه گریخت. در جنگ جهانی اول، در خط اول جبهه جنگید و به دلیل تنفس گاز سمی از ناحیه ریه مجروح شد. بارها عاشق شد و هفده بار دوئل کرد. در سال ۱۹۲۱ به فاشیسم پیوست و با دار و دستههای فلورانسی در رم به تظاهرات پرداخت. در سال ۱۹۲۴ به هزینهی حزب فاشیست، هفتهنامهی «پیروزی دولت» را بنیان گذاشت و مقالات آتشینی در دفاع از نظریهی انسان برتر «نیچه» نوشت. با افراد برجستهی رژیم بر حسب موارد، دوست و یا دشمن بود. در سال ۱۹۲۸ سرپرستی روزنامه «ماتينو» و سپس در سال بعد سرپرستی روزنامه «استمپا» را به عهده گرفت.
کورتزیو مالاپارته از سال ۱۹۲۱ با مقالاتی تاریخی – سیاسی به چاپ آثار و نوشته های خود پرداخت. «قیام قدیسین نفرین شده» در همین سال منتشر و سپس توقیف شد. و سپس «عروسی های خواجگان»، «ایتالیای وحشی»، «ذکاوت لنين»، «ماجراهای کاپیتان بدشانس» و چند اثر دیگر را به چاپ رساند.
از سال ۱۹۲۸ تا ۱۹۳۸ به همراه «آنجولتی» نشریهی «فیئرا لتراریا» را منتشر ساخت. سپس به دلایل شغلی به روسیه، آلمان، اسکاتلند، انگلستان سفر کرد و بعد برای مدتی در پاریس ساکن شد و با برگردان یکی از آثارش به نام «تکنیک کودتا» که مورد پسند فاشیستها قرار نگرفت به توفیقی در خور توجه دست یافت. او کم کم انتقاد از حزب فاشیست را سرلوحهی فعالیتهای خود قرار داد و دامنه این انتقادات به هجو موسولینی انجامید. در سال ۱۹۳۱ پس از بازگشت به ایتالیا از حزب فاشیست استعفا داد و همان سال راهی فرانسه شد. در سال ۱۹۳۳ پس از بازگشت به ایتالیا دستگیر و به پنج سال تبعید در «لیپاری» محکوم شد و اتهام او، فعالیتهای ضد فاشیستی در خارج از کشور قلمداد گردید. اما یک سال بعد با وساطت دوستان صاحب نفوذ به «ایسکیا» و سپس به «فورته دی مرمی» که برای او امکانات بیشتری به همراه داشت منتقل شد و او را مجاز به داشتن ارتباط دوباره با روزنامه «کورریئره دلا سرا» – که پیش ازین نیز با این روزنامه مرتبط بود – دانستند. کورتزیو مالاپارته سپس با امضای «کاندیدو» به نوشتن مقاله مشغول شد و طی این سالیان سه کتاب به چاپ رساند. پس از پایان دوران تبعید به رم بازگشت و نشریهی «پرسپکتیو» را تاسیس کرد و بهترین آثار ایتالیا و اروپا را منتشر ساخت. در پایان سال ۱۹۳۸ با پایان یافتن جنگ اتیوپی به عنوان نمایندهی روزنامه «کورریئره دلا سرا» راهی آفریقا شد.
در سال ۱۹۴۰ با عنوان سرکرده گروهی از سربازان به جبههی جنگ رفت. داستان «خورشید، نابینا است» که به صورت پاورقی در روزنامه «تمپو» به چاپ رسید، ماحصل تجربیات چندماههی او از این جبههی جنگ است.
در سال ۱۹۴۱ به جبههی روسیه رفت. اما به لحاظ ارسال گزارشهایی علیه آلمان، توسط مقامات آلمانی از این جبهه اخراج گردید. سپس راهی فنلاند شد و دو سال در این کشور ماند و کتابی علیه خشونت ارتش آلمان به نام «قربانی» نوشت. (ترجمه محمد قاضی از این کتاب در ایران باعث شناخته شدن مالاپارته در ایران شد.) در سال ۱۹۴۳ به ایتالیا بازگشت، دستگیر شد و برای مدت یک هفته به زندان افتاد و در نوامبر همین سال برای مدت کوتاهی توسط آمریکاییها، در کاپری محبوس و سپس آزاد گردید.
کوتزیو مالاپارته در این مقطع به طور قطعی از اعتقادات فاشیستی روی گرداند و مصمم شد تا در فضای سیاسی – ادبی ایتالیا، سهمی را از آن خود گرداند. «ولیانی» منتقد ادبی می نویسد: «او در آن هنگام ناآرام بود. دوستانش در سالهای پس از جنگ، او را در حالات خشم و غضب به یاد می آورند.» نوشتههای پس از جنگ مالاپارته، بیشتر در توجیه و یا دفاع از تجربیات گذشته و یا عکس العملی در قبال جامعهی ایتالیاست و زندگی پرماجرای سیاسی او، گذر از منتهیالیهی به منتهیالیه دیگر بوده است.
در پایان سال ۱۹۴۷ ایتالیا را ترک گفت و به پاریس رفت. اما آنجا نیز جز سردی و خصومت نصیبی نبرد. به تجربیاتی در تئاتر دست زد و چند نمایشنامهی ناموفق به صحنه برد. نمایشنامه سه پردهای او به نام «کاپیتال» در رابطه با تبعید «کارل مارکس» است که در همین سال به زبان فرانسوی به صحنه رفت. سال ۱۹۵۱ به ایتالیا بازگشت و به نوشتن سناریو برای سینما پرداخت و «مسیح ممنوع» را که خارج از ایتالیا مورد استقبال قرار گرفت، تماما خود ساخت. سپس راهی آمریکا شد و «دخترک غرب» را به فیلم درآورد.
اواخر سال ۱۹۵۶ از جانب اتحادیه نویسندگان شوروی به این کشور دعوت شد و طی دعوتی دیگر از طرف دولت چین راهی این کشور شد. اما به لحاظ رشد تومور مغزی، ناگزیر به ایتالیا منتقل گردید و پس از تحمل رنجی طولانی و سخت در سال ۱۹۵۷ درگذشت.
آثار مالاپارته که طیف وسیعی از نوشتههای مختلف را را دربر می گیرد، معرف نویسندهای است با ذهنیتی خلاق و تخیلی بارور. و به همین دلیل چه در نشر و یا شعر، گاهی به درجاتی از تعالی دست می یابد.
مالاپارته غالبا با «دانونزیو» مقایسه شده است و این مقایسه چه به لحاظ زندگی پرماجرا و چه به خاطر تنوع آثارش، چندان به دور از واقعیت نیست.
آثار کورتزیو مالاپارته
داستان:
برای گروه شکارچیان کوههای آلپ(۱۹۱۸)، عروسی های خواجگان(۱۹۲۱)، قیام قديسين نفرین شده(۱۹۲۱)، اروپای زنده(۱۹۲۳)، جنگ، بین دو پیروزی(۱۹۲۳)، ایتالیای وحشی(۱۹۲۶)، ماجراهای کاپیتان بخت برگشته(۱۹۲۷)، دون کامیلو یا اینکه یک سوسمار تربیت کردهام(۱۹۲۸)، ایتالیایی برتر(۱۹۲۸)، ایتالیا علیه اروپا(۱۹۲۸)، راهزن ادبی(۱۹۲۹)، ذکاوت لنین(۱۹۳۰)، سودوم و گومورا(۱۹۳۱)، نگهبانان بی نظمی(۱۹۳۱)، تکنیک کودتا(۱۹۳۱)، دیوانگی اورلاندو(۱۹۳۳)، فرار به زندان(۱۹۳۶)، خون(۱۹۳۷)، سفر به جهنم(۱۹۳۸)، یک تراژدی ایتالیایی(۱۹۳۹)، زنی همچو من(۱۹۴۰)، سوررآلیسم و ایتالیا(۱۹۴۰)، الهه های ابله(۱۹۴۰)، جوانان بلد نیستند بنویسند(۱۹۴۰)، خورشید نابینا است(۱۹۴۱)، ولگا از اروپا سرچشمه می گیرد(۱۹۴۳)، قربانی(۱۹۴۵)، پوست(۱۹۴۹)، داستان فردا(۱۹۴۹)، دو سال جر و بحث(۱۹۵۵)، توسکانیهای لعنتی(۱۹۵۶)، داستانهای ایتالیایی(۱۹۵۷)، من، در روسیه و چین(۱۹۵۸)، ماما مارچا(۱۹۵۹)، انگلیسی در بهشت(۱۹۶۰)، ایتالیایی های آمرزیده(۱۹۶۱) و یادداشت های یک بیگانه در پاریس(۱۹۶۶)،
تئاتر:
کاپیتال(۱۹۵۱) و حتی زنها هم جنگ را باختند(۱۹۵۴)
شعر:
ایتالیایی برتر(۱۹۲۸) و مردگان بلیگنی ورق بازی میکنند.(۱۹۳۹)
منبع: ادبیات و نویسندگان معاصر ایتالیا / محسن ابراهیم / انتشارات فکر روز