نگاهی به زندگی و آثار ناتالیا گینزبورگ

1
1361
Natalia Ginzburg

ناتالیا گینزبورگ با نام اصلی له‌وی در خانواده ای با گرایش‌های سیاسی متولد شد. تحصیلات ابتدایی را نزد خانواده آموخت و دوره کودکی و نوجوانی را در شهر تورینو – که دارای اهمیت فرهنگی بود – گذراند. از کودکی شعر می‌سرود، اما بعد به داستان‌نویسی روی آورد. پس از تحصیلات دبیرستان، وارد دانشکده‌ی ادبیات شد. اما چندی بعد آن را نیمه تمام گذاشت. در سال ۱۹۳۸ با «لئونه گینزبورگ» – روزنامه‌نگار سیاسی، مقاله‌نویس و مترجم روسی الاصل و از بنیانگذاران انتشارات «اینائودی» – ازدواج کرد و نام‌خانوادگی گینزبورگ را از او به یادگار گرفت. لئونه به عنوان روشنفکر و مبارزی ضد فاشیسم تاثیری بسزا در شخصیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ناتالیا گینزبورگ ایفا کرد. گینزبورگ با شروع جنگ جهانی دوم، به همراه شوهرش، به «ابروتزو» تبعید شد که بخشی از خاطرات این دوره در داستان کوتاه «زمستان در ابروتزو» نقش بسته است.

گینزبورگ در سال ۱۹۴۲ نخستین کتاب خود را تحت عنوان «جاده ای که به شهر می رود» منتشر کرد و به دلیل محبوس بودن اکثر اعضای خانواده، نام مستعار «الساندرا تورنیمپارته» را مورد استفاده قرار داد. تبعید در سال ۱۹۴۴ به پایان رسید، اما فعالیت مجدد لئونه موجب حبس دوباره او گردید و در زندان «رجیناچلی» جان خود را از دست داد. ناتالیا در سال ۱۹۵۲ با «گابرئیله بالدینی» استاد زبان انگلیسی در دانشگاه رم ازدواج کرد، اما همواره عشق به لئونه در سینه‌ی او جاودانه باقی ماند.

Natalia Ginzburg

این نویسنده که مدت‌ها مورد بی‌مهری منتقدین قرار داشت، در سال ۱۹۶۳ با نگارش «الفبای خانوادگی» و کسب جایزه «استره گا» نظر آنان را متوجه خود ساخت. الفبای خانوادگی، شرحی از ظهور و سقوط فاشیسم است که همچون دیگر آثارش از واقعیت روزمره ی زندگی خود و اطرافیانش بهره می گیرد. در سال ۱۹۶۶ از همسر دوم جدا شد.

در سال ۱۹۷۳ با رمان «میکله‌ی عزیز» که داستان آن از طریق مراسلات فرزند و مادر، پیگیری می شود، به موفقیت تازه ای دست یافت. این طرح در داستان «شهر و خانه» نیز مورد استفاده قرار گرفته است. گینزبورگ در آخرین اثر خود به نام «سه‌ره‌نا کروز» به شرح مستند ماجرای کودکی فیلیپینی که توسط زوجی ایتالیایی به فرزندخواندگی پذیرفته می شود و این ماجرا، حوادثی قانونی را در بردارد می پردازد.

در آثار گینزبورگ، موضوعات، روابط و شخصیت‌ها غالبا به یکدیگر شبیه‌اند و همه آن‌ها از زبان زنی جوان که راوی وقایع پیرامون خود است روایت می شود. اما در داستان «دیروزهای ما» از شیوه سوم شخص بهره برده است. این راویان بسیار کم گویند و از تحلیل خود و یا واقعیت های اطرف خود، می پرهیزند و فقط به بازگفتن حوادث به طریقی پی در پی بسنده می کنند. ناتالیا گینزبورگ نویسنده ای است  متاثر از پاوه‌زه اما با نثری ساده و صریح و گه گاه با لحني حزن انگیز که خواننده را از طریق توصیف وقایع روزمره – که گاه بسیار عادی و بی اهمیت می نماید – به آن سوی حقایق تلخ و گزش‌های دلهره آور می کشاند. گویی او در برابر آیینه ای نشسته است تا از ورای نوشتاری برتافته از کلمات عادی و گاهی با تکرار جملات و کلمات، و جابه جایی دستور نگارش، تصویری غبارآلود را از آن سوی زمان، به سطح جیوه‌ی شفاف این سوی آینه بکشاند.

جاده ای که به شهر می رود [در سال ۱۹۴۵ با نام اصلی تجدید چاپ شد.](۱۹۴۲)، چنین بوده است(۱۹۴۷)، تمام دیروزهای ما(۱۹۵۲)، والنتینو(۱۹۵۷)، کمانگیر(۱۹۵۷)، نجواهای شبانه(۱۹۶۱)، الفبای خانوادگی(۱۹۶۳)، فضیلت های ناچیز(۱۹۶۳)، پنج رمان کوتاه[شامل رمان های قبلی](۱۹۶۵)، به خاطر شادی با تو ازدواج کردم و نمایشنامه های دیگر[نمایشنامه](۱۹۶۸)، هرگز نباید از من سوال کنی(۱۹۷۰)، میکله‌ی عزیز(۱۹۷۳)، زندگی خیالی(۱۹۷۵)، خانواده‌(۱۹۷۷)، خانواده‌ی مانزونی(۱۹۸۳)، شهر و خانه(۱۹۸۹) و سه‌ره‌نا کروز(۱۹۹۱)

یک دیدگاه

  1. چقدر حیف ؛این همه کتاب هایی که هنوز نخوندم و تازه با این نویسنده آشنا میشم که داستانهایی عالی و روشی متفاوت برای خودش داره.عاشق کتاب میشی وقتی قصه های کتاب فضیلت های ناچیز رو میخونی.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید