معرفی و نقد کتاب گتسبی بزرگ

0
5277
کتاب گتسبی بزرگ

رمان گتسبی بزرگ در سال ۱۹۲۵ برای اولین بار در آمریکا منتشر شد و خیلی زود تبدیل به یکی از موفق ترین رمانهای آمریکایی شد. در اکثر فهرست های معرفی شده برای مطالعه، «گتسبی بزرگ» جایگاه ویژه ای دارد. در فهرست یکصد رمان برجسته جهان که توسط «مدرن لایبرری» تهیه شده (مختص کتبی که به زبان انگلیسی نگاشته شدند)، گتسبی بزرگ جایگاه دوم را دارد.

درباره رمان گتسبی بزرگ

گتسبی بزرگ یک سروگردن بالاتر از داستانهای کوتاه و بلندی است که فیتز جرالد قبلا نوشته بود. طلیعه های گتسبی بزرگ را می توان در داستانهای کوتاه سال های ۱۹۲۳ و ۱۹۲۴ فيتس جرالد دید. در همین اوان نیز تحولی در دید او پدید آمده بود و تصورش از کار یک نویسنده و تکنیک او پخته تر شد. به جای نویسندگانی چون کامپتن مکنزی اسکاتلندی که در آغاز جوانی می پسندید حالا به آدم های استخواندارتری چون هنری جیمز و جوزف کنراد روی آورده بود.

گتسبی بزگ انعکاس زندگی امریکا در سال های پرجوش و خروش پس از جنگ جهانی اول و تصویری است از میلیونرها و در عین حال از خاکستر نشین ها و از برخورد آنها و تحلیلی است از مسائل اخلاقی و معنوی که راه و رسم تازه زندگی در آمریکای پس ازجنگ به وجود آورده بود. گتسبی نماینده ملتی است در اوج سرافرازی و اعتماد به نفس، آلوده به فساد ولی در کار دست یازی به سوی ستارگان. گتسبی جلوه گاه همه چیزهایی است که به نحوی خاص و منحصر به فرد و پرشکوه امریکایی است. او مظهری است از شکوفایی ملی، زاییده استعدادهای نهفته کشور. به طور خلاصه، او قهرمان آمریکایی نمونه و ایده آل است.

گتسبی بزرگ

گتسبی بزرگ نمونه کاملی است از یک رمان حساب شده: فکر، طرح، نقشه، پیش نویس اول، پیش نویس تصحیح شده، پاکنویس و باز هم جرح و تعديل تا آخرین لحظات چاپ. بررسی فصل اول کتاب می تواند این موضوع را روشن کند. همه آدم های اصلی رمان (به استثنای ويلسن) در فصل اول آن جمع می آیند. بدین ترتیب فصل اول خلاصه کپسول مانندی می شود از همه کتاب و حتی درون مایه آن که تضاد آشتی ناپذیر خواب و خیال از یک طرف و واقعیت از طرف دیگر است. علاوه بر این، گتسبی بزرگ به لحاظ تکنیک داستان نویسی، استفاده از راوی و استفاده از اجزای سمبلیک (مثل «چراغ سبز» و «چشم های دکتر تی. جی. اکلبرگ» ) یک رمان موفق است.

خلاصه کتاب «گتسبی بزرگ»

«گتسبی بزرگ» داستان کوتاه بسیار بلندی است از یک مرد خودساخته، از «یک جوان بزن بهادر شیکپوش» سی و چند ساله که مالک خانه پر عرض و طولی در لانگ آیلند است و در همین خانه است که ضیافت های عظیم می دهد و در عین حال احساس تنهایی می کند. این مرد عاشق دختر ثروتمندی است به نام «دیزی بیوکنن» که او را برای اولین بار در سال ۱۹۱۷ دیده است، وقتی که او خود افسر مفلسی بوده و دیزی هم هنوز با «تام بیوکنن» بسیار پولدار ازدواج نکرده بود، این مرد (گتسبی) سرانجام در سیلان حوادث فجيع بیهوده به قتل می رسد.

چگونگی ماجرایی که روی داده این است که تام رفيقه ای دارد که زیر اتومیلی می رود که دیزی آن را می راند و پس از تصادف هم توقف نمی کند؛ زن کشته می شود و شوهر او به خطا گمان می کند که گتسبی قاتل زن است؛ شوهر ردّ گتسبی را پیدا می کند و او را با تیر می زند؛ با از میان رفتن گتسبی، تام و دیزی هم برمیگردند «توی پولشان؛ توی بی قیدی عظیمشان یا توی همان چیزی که آنها را به هم پیوند می داد»

راوی داستان «نیک»، وقتی برای آخرین بار از گتسبی خداحافظی می کند و او را با اطرافیانش مقایسه می نماید– اشخاصی که وقتی به یک اتومبیل سواری نیم ساعته هم که می روند باید نیم بطر ویسکی با خود بردارند- به عقب برمی گردد و فریاد می زند: «جماعت گندی هستن… شما ارزشتون به تنهایی به اندازه همه اونا با همه.»

درباره شخصیت اصلی داستان «گتسبی»

گتسبی با نام جیمز گتس در داکوتای شمالی به دنیا آمده بود. پدر و مادرش کشاورزان تهیدستی بودند که طعم کامیابی را هرگز نچشیده بودند. گتسبی هفده ساله، در ساحل دریاچه سوپریور از کار شکار ماهی آزاد به زحمت گذران می کرد که فرصتی پیش آمد تا خودش را به یک میلیونر مست صاحب معادن مس که سوار بر یک کشتی تفریحی از آن سو می گذشت بچسباند  و از آنجا با چنگ و دندان پیمودن راه دشوار ترقی به سوی بالا را آغاز کند. از میان این همه دروغ ها و گفته های ضد و نقیض یک حقیقت کوبنده ظاهر می شود

حقیقت این است که جی گتسبی ساكن وست اگ در لانگ آیلند زاده تصور افلاطونی خودش بود.

تصویری که اسکات فیتس جرالد از گتسبی -یا به گفته تمسخرآمیز «تام» «آقای هیچ زاده اهل هیچ آباد» ترسیم می کند تصویری است به وجود آمده از اشاره ها و ضد اشاره ها، از شایعات و کنایه ها، از حقایق باورنکردنی و دروغ های شنیدنی مهمانانی که توی گوش هم پچ پچ می کنند که گتسبی برادرزاده یا پسرعموی قیصر آلمانه، شاید هم قوم و خویش هیندنبورگ باشه و ای بسا هم که پسرعموزاده شیطونه. یک بار می شنویم که گتسبی جاسوس آلمانی ها بوده است، چند بار می شنویم که در کار قاچاق مشروب است و چندین بار به ما می گویند که آدم کشته است. به ادعای خودش پدر و مادرش «اشخاص پولداری بودند از اهالی غرب میانه»؛ در جنگ جهانی سرگرد ارتش بود؛ به خاطر ابراز شجاعت نشان های فراوان گرفت و پس از آنکه به دانشگاه آکسفورد رفت در پایتخت های اروپا به سیر و سفر پرداخت؛ به نقاشی رو کرد؛ کلکسیونر جواهر شد و به شکار جانوران درنده رفت. گتسبی خود می گوید ارثیه ای که به او رسیده بود در ماجرایی که به طور مبهم آن را «اضطراب بزرگ – اضطراب جنگ» می خواند. از دست رفت، و بعد ادعا می کند که بار دیگر از تجارت دارو و کار نفت پولدار شده است

کتاب گتسبی بزرگ فیتزجرالدما بعد کشف می کنیم که برخی از این مطالب راست است. گتسبی واقعا یک قهرمان جنگ بود، واقعا به دانشگاه آکسفورد رفته بود (هر چند که تنها به مدت پنج ماه، با استفاده از یک نوع بورس دولتی برای سربازان از جنگ برگشته)، و واقعأ صاحب تعدادی داروخانه بود. اما در کار اخیر بانی و مددکار او قمارباز شیادی بود که گتسبی ای بسا در کار گاوبندی روی نتیجه دور نهایی مسابقات بیسبال آمریکا در سال ۱۹۱۹ با او به توطئه نشسته بود و (شاید هم نشسته بود)، و آنچه در این داروخانه ها به فروش می رسید الكل خانگی بی باندرول بود. این که گتسبی واقعا آدم کشته یا نکشته است هیچ وقت روشن نمی شود، هر چند که بعید به نظر نمی رسد آدم هم کشته باشد.

گتسبی با وجودی که در قلبِ راه و رسم فاسد و فاسد کننده ای زندگی می کرد معصومیت خود را حفظ می کند. البته شکی نیست گتسبی قانوناً جنایتکار است ولی تا پایان کار به صورت موجود رمانتیک سرسخت و غیر نادمی باقی می ماند که نیروی پیش راننده و نگاه دارنده وجود او عشق به «دِیزی» است. گتسبی سرانجام بدون کمترین پشیمانی غرامت گزافی را به خاطر این که مدتی بیش از حد دراز با رؤیای واحدی زندگی کرده است می پردازد.

گتسبی و فیتز جرالد

فیتز جرالد نیز مانند گتسبی افسر وظیفه ای از طبقات پایین بود که عاشق دختری اشرافی بنام «زلدا» شد.

فیتز جرالد یک شبه از راه قلمش پولدار و مشهور شد، ۳۵۰۰ دلار بابت نوشتن هر داستان کوتاه دستمزد گرفت، شبیه میلیونرها زندگی و سفر کرد و بعد زنش دیوانه و خودش الکلی شد و سال ها با بدبختی دست و پنجه نرم کرد تا بالاخره در لحظاتی که واقعا در لجن افتاده بود توانست دوباره در یک گوشه وجودش چیزی به اسم «عزم استوار» پیدا کند و به کمک آن مشروب را کنار بگذارد و بار دیگر با تلاش فراوان به کار بپردازد، اما این بار دیگر تنش طاقت نیاورد و در چهل و چهار سالگی قلبش از طپش باز ماند.

فیتز جرالد نویسنده شده بود که پول در بیاورد تا بتواند معشوقه جنوبی اش «زلدا سیر» را که شوهر تهیدست نمی خواست، به دام ازدواج بکشد و امریکای خروشان سال های ۱۹۲۰ به نویسنده ای که کارش می گرفت و داستان هایش را در مجله های پرتیراژ چاپ می کردند و کتابهایش سی هزار و چهل هزار نسخه به فروش می رسید فرصت این بلندپروازی ها را می داد.

بهترین ترجمه کتاب گتسبی بزرگ

کتاب «گتسبی بزرگ» برای اولین بار در سال ۱۳۴۴ با ترجمه «کریم امامی» و با عنوان «طلا و خاکستر» توسط نشر «سیروید» منتشر شد. (البته ترجمه به پیشنهاد موسسه انتشارات فرانکلین صورت گرفته. کریم امامی در مقدمه کتاب که انتشارات نیلوفر آن را به چاپ رسانده دلیل این تغییر عنوان را ترس ناشر نوپا از نامانوس بودن عنوان کتاب و ناشناخته بودن نویسنده عنوان کرده است.) در سال ۱۳۴۷ انتشارات فرانکلین این کتاب را با نام اصلی آن یعنی «گتسبی بزرگ» به چاپ رسانده و بعد از انقلاب نیز توسط انتشارات علمی و فرهنگی، امیرکبیر و نیلوفر تجدید چاپ می شود. ترجمه کریم امامی از روی نسخه انگلیسی انجام شده و تا حدود ۵۰ سال حتی یک ترجمه در حد و اندازه آن روانه بازار نشر نشد. دومین ترجمه مهم این کتاب را رضا رضایی در سال ۱۳۹۵ توسط انتشارات ماهی روانه بازار کرد. این ترجمه هم از متن انگلیسی کتاب، صورت گرفته است.

هردو ترجمه کریم امامی و رضا رضایی ترجمه های موفق و معتبری به شمار می روند. البته ترجمه کریم امامی با توجه به اینکه حدود ۶۰ سال قبل صورت گرفته، بهرحال نسبت به ترجمه جدید ممکن است در اولویت دوم باشد.

منبع:

گتسبی بزرگ / اسکات فیتز جرالد / ترجمه کریم امامی / انتشارات نیلوفر

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید