معرفی و نقد کتاب آبلوموف نوشته ایوان گنچاروف

0
1832
آبلوموف

آبلوموف که معروفترین رمان ایوان گنچاروف است، مفهومی جدید به ادبیات جهانی افزوده است و آن مفهوم ابلوموویسم، یعنی واژه ای است که برای توصیف خصوصیات ملی و اجتماعی یا فردی نوعی روانی به کار می رود و آن بی حسی درمان ناپذیر شخصیتی فاقد نیروی اراده و اعتماد به نفس است. آبلوموف کمکی است به تحول رئالیسم روانشناسی در ادبیات روسی و بهترین و موفق ترین اثر ایوان پنچاروف که باعث شهرتی جهانی برای وی شد.

گنچاروف درباره طرح اولیه آبلوموف می گوید:

طرح ابلوموف را در ۱۸۴۸ و حتی زودتر از آن در ۱۸۴۷ ريخته بودم. طرحهای خود را به اختصار بسیار روی کاغذپاره هایی می نوشتم و مثلا به جای جمله ای فقط کلمه ای که شاخص آن بود می گذاشتم. یا خطوط کلی صحنه ای را با چند خط كوچك بر كاغذ رسم می کردم و پاره ای تمثیل های موفق را یادداشت می کردم و گاه نیم صفحه ای را با خلاصه فشرده ای از شرح وقایع و بعضی منشهای شخص داستان پر می کردم و از این قبیل. مقادیر بسیاری از این صفحات و کاغذ پاره ها را برهم انباشته بودم اما داستان در ذهنم نوشته شده بود. گاه به گاه می نشستم و هفته ای را به نوشتن می گذراندم، و یکی دو فصل را تمام می کردم و سپس باز آن را رها می کردم. سراسر قسمت اول را در ۱۸۵۰ نوشتم.

نشريه كانتمپوراری در آوریل ۱۸۴۹ بخش «خواب ابلوموف» را چاپ کرد و این بخش وصف محیط سرشار از رکود و تن آسایی و جهالتی است که ایلیا ایلیچ آبلوموف خردسال در آن بزرگ شده بود.

آبلوموف

ابلوموف در پهنه ادبیات جهانی مقام خود را کسب کرده است و هر چند که داستانی وصفی است و موضوع آن به طور اخص روسی است، اما جامعیت و شمول آن موجب شهرت جهانی آن گردیده است. ماجرای غم انگیز آبلوموف تراژدی نوع بشر است و بیهوده نیست که آن را گاه «هملت روسی» نامیده اند. آبلوموف، ماجرای ناتوانی روحی پاك و زیباست که خیالبافی های آن در زندگی واقعی با شکست روبرو می شود. اما زیبایی خاص و کم نظیر آن در همین جنبه آن نهفته است.

آبلوموف از منظر تاریخی

تحقیقات جدید نشان داده است که هر يك از ماجراهای داستان با تاریخ دقیقی مربوط است. داستان آبلوموف در ۱۸۴۳ آغاز می شود اگر چه فصل «خواب آبلوموف» در ۱۸۱۹ اتفاق می افتد و قطع رابطه آبلوموف و الگا به پاییز همان سال مربوط می گردد. آخرین گفت و گوی ابلوموف با شتلتس در ۱۸۵۱ روی می دهد و زمان وقوع واقعه مذکور در مؤخره ۱۸۵۶ است. وضع اجتماعی آبلوموف نیز به روشنی قابل تشخیص است. او از اشراف مرتبه دوم است و از نظر راه و روال زندگی با مالكان ثروتمند اشرافی پایتخت و نیز با متنفذان شهرستانی تفاوت بسیار دارد. او از مالکانی است که نه ثروتشان چندان کلانست و نه تربیتشان چندان درخشان.

آبلوموف نماینده شاخص طبقه و زمان خود است. (یعنی از محترمان روسیه مدتها پیش از شروع اصلاحات بزرگ الکساندر دوم). و زندگیش نیز، زندگی مالك متوسطی شهرستانی است، با کلیه خصوصیات و جزییات تحول روانی، و رنگهای محلی آنها. ابلوموف از همعصران مسلم نویسنده است. اما کوششهایی که برای یافتن نوعی توازی بین شخصیت گنچاروف و ابلوموف به عمل آمده ثمری نداشته است. بدیهی است زندگی پر از فعالیت گنچاروفی که هرگز عزلت نشین نبود، با زندگی ابلوموف به هیچ روی شبیه نیست. گنچاروف خود در سطور زیر به این ادعا پاسخ داده است: تجربه های تلخی که نویسنده از سر گذرانده است او را قادر ساخته اند که در تمام جلوه های روانی و ماجراهای غم انگیز زندگی دیگران تیزبین و ژرف نگر باشد.

نقدی بر آبلوموف

آبلوموفنمونه نوعی ابلوموف در آغاز قرن نوزدهم در ادبیات روسی پدید آمد و متبلور گردید و تا سالهای چهل گسترش یافت و مثلا در طنز گوگول (در توصیف تن تت نیکوف مالك در نفوس مرده به روشنی هویداست). اما گنچاروف بود، که سرانجام آن را به صورت يك نمونه نمایان ساخت و واژه آبلوموويسم را پدید آورد. اما در همه حال شگرد گنچاروف با صناعت داستان پردازی گوگول هیچ گونه شباهتی ندارد. اولی در زمینه واقعیت گرایی روانی قلم می زد حال آنکه دومی در قلمرو طنز طبع می آزمود. هر چند که روش گنچاروف نیز توصیف خصوصیات ظاهری اشخاص داستان به منظور ترسیم زندگی درونی آنهاست.

این داستان سراسر، از نظر شیوه بیان در زبان وشکل و موسیقی کلام، و نیز در توصیفهای مفصل و بی شتاب تابع روحیه قهرمان آنست که در همه چیز ساری و در همه جا جاری است.

گنچاروف بی شك می خواسته است مقاله ای بنویسد و نتیجه کارش داستانی بزرگ شده است. او نیز مانند تورگنیف برای بیدار کردن روسیه از رخوت و خوابزدگی به نفوذ غرب امید بسته بود. اما آبلوموف، علیرغم معایب و سستی های مسلمش، مارا به لطیفترین وضع مجذوب خود می سازد. به او «عادت» می کنیم، دوست داریم حرف زدنش را بشنویم. او حالتهایی خوشایند دارد، نجابت كامل او را احساس می کنیم، که همان نجابت روح اوست.

این کتاب به آسانی ممکن بود مبتذل و حتی نفرت انگیز باشد، اما در همه حال اخلاقی است. بسیار لطیف است اما در عین حال واقعی است. حتی شخصیت شتلتس اغراق آمیز نمی نماید. وقتی کتاب را برهم گذاشتیم خود را نه فقط به قدر يك درس اخلاق سهل الحصول با نتایج عملی آن در جهان واقعیات غنی تر می یابیم، بلکه می بینیم که یک زندگی واقعی را احساس کرده ایم، زیسته ایم و شناخته ایم.

بهترین ترجمه آبلوموف

رمان آبلوموف برای اولین بار توسط سروش حبیبی و نشر امیرکبیر در سال ۱۳۵۵ منتشر شده و تا به امروز تنها ترجمه مهم و قابل اعتنا از این رمان هست. آبلوموف در حال حاضر توسط انتشارات فرهنگ معاصر در حال چاپ است.

اما نکته جالب در مورد ترجمه سروش حبیبی این است که این دو ترجمه قدیمی و جدید هر کدام از زبانهای متفاوتی انجام شده است. دلیل این مسئله عدم آشنایی سروش حبیبی در سالهای قبل از انقلاب با زبان روسی هست. در سال ۱۳۵۵ آبلوموف از زبان آلمانی و  با تطبیق از نسخه های فرانسوی و انگلیسی ترجمه شده است. در حالیکه در سالهای اخیر که این کتاب توسط انتشارات فرهنگ معاصر چاپ می شود، ترجمه از زبان اصلی کتاب (روسی) انجام شده است. پس واضح است که خواندن نسخه جدیدتر کتاب، ارزش بیشتری دارد.

منبع: مقدمه سروش حبیبی بر چاپ ۱۳۵۷ / انتشارات امیرکبیر

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید