توپ نوشته غلامحسین ساعدی

0
718
کتاب توپ ساعدی

کتاب توپ با ورود قزاق‌ها به منطقه شاهسون برای سرکوب مخالفین حکومت محمد علی میرزا، آغاز می شود. قزاق ها برای مبارزه با ایلات مشروطه‌خواه با آوردن یک عراده توپ به منطقه و قرار دادن آن بر بلندی تپه‌ای، که بر دشت و صحرای آنجا مشرف است، می خواهند آزادی‌خواهان را سرکوب و مرعوب سازند. البته سران عشایر با خود منازعه دارند و رفتار آن‌ها نیز چندان نشانی از آگاهی و آزادی‌خواهی ندارد و در این میان شخصی سودجو به نام «سیر هاشم» که «کسوت ملایی» دارد، ولی کردارش با جامه‌ای که پوشیده هم‌خوان نیست، به صورت عجیبی بین دو گروه متخاصم نوسان دارد. هدف او در این هنگامه فقط حق مال و منال و گوسفندان خود است و خود را این طور می شناساند؛

تمام عمر توی اوبه‌ها و بین شاهسون، مصیبت‌خوانی کرده‌ام. بعد یه عمر، حالا تو هر ایل پونصد ششصدتایی گوسفند دارم. در خود حاجی خوجالوها، بیست و چهار چوپون گوسفندای من این‌ور و اون‌ور می برن. به این عبا و ارخالق ژنده من نگاه نکن کدخدا، اگر بلایی سر ایلیات بیاد، کمر من میشکنه. (همان ۱۵)

داستان همچنانکه پیش می رود، سیمای میرهاشم نمایان تر می شود و به صورت شخص عمده قصه درمی آید و سرگذشت و افکار او مساله «جنگ قزاق‌ها و مشروطه‌خواهان» را زیر شعاع خود قرار می دهد. او می خواهد کار دو گروه متخاصم به صلح بينجامد و از این رو برای جلوگیری از جنگ مدام بین طایفه‌های متفاوت در آمد و شد است. اما وقتی در می یابد جنگ به طور قطع روی خواهد داد، به سوی قزاق‌ها می رود و بلدچی آن‌ها می شود. چیزی که بیشتر او را به سمت و سوی قوای قزاقی می کشاند این است که این ها «توپ» دارند و توپ داشتن یعنی پیروزی یافتن بر حریف.

از پیج گذر که گذشت، توپ، آن هیولای عظیم و رعب‌آور پیدا شد. انگار تپه‌ای را سوار تپه دیگری کرده بودند… اول بار بود که دشمن بزرگ را می دید. با آن گردن کشیده و بلند و سینه پهن و ستبر، رو در روی آفتاب ایستاده بود و می خندید. پاهایش را همچون پنجه‌های یک وحشی در قلب خاک کاشته بود و چنان پیچ و تابی به هیکلش داده بود که انگار پلنگ مستی از جنگل به کوه‌ها زده است. چند نفری دور و بر توپ می چرخیدند، همه آن‌ها قد بچه‌هایی دیده می شدند که تازه پا گرفته باشند. (همان، ۶۲)

مجله از دریچه نقد / شماره ۱ / عبدالعلی دستغیب

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید