نگاهی به کتاب فاتحان اثر آندره مالرو

0
89
کتاب فاتحان آندره مالرو

دو رمان نخست مالرو وضع و حال دو اروپایی جوان ازخودبیگانه را وصف می‌کند که به آسیا آمده‌اند تا شاید در عمل خشونت‌بار پاسخی پیدا کنند. شخصیت اصلی فاتحان، یک نفر روسی – سویسی به نام گارین است که در ۱۹۲۵ در کانتون، رییس پلیس و تبلیغات نهضت ضداستعماری شده است. دلیل طغیان سیاسی او، دو حادثه‌ای است که در زندگی خودش روی داده است: وی به جرم کمک‌های مالی به همکاران سیاسی‌اش، برای سقط جنین در سویس، در دادگاه حضور یافته و به نظرش، به مجازاتی چندان ناعادلانه محکوم شده است، که کل ماجرا به نظر غیرواقعی می‌آید؛ سپس، در جنگ جهانی اول به او دستور می‌دهند که به سنگرهای دشمن حمله‌ور شود و این مواضع را تماما منهدم کند، اما خنجرهایی که برای این حمله در اختیار وی قرار می‌دهند چنان شباهتی به کارد معمولی آشپزخانه دارند که وی احساس می‌کند دستور صادره چقدر پوچ و محال است؛ پس ترک خدمت می‌کند و در آسیا، در جنبش‌های انقلابی، مفری پیدا می‌کند و به یک «فاتح» تبدیل می‌شود؛ آدمی که پشت سر هم انقلاب راه می‌اندازد تا زندگی را معنا بخشد.

کتاب فاتحان آندره مالروداستان در عرشه‌ی کشتی شروع می‌شود: راوی گمنام می‌رود تا به گارین ملحق شود و حالا در آن‌جا، با شور و اشتیاقی تمام اخبار ارسالی را درباره‌ی قیام ضداستعماری دنبال می‌کند. او به گارین ملحق می‌شود اما درمی‌یابد که گارین، هر چند چیزی نمانده است انقلاب را ببرد، اما در نبرد با تب گرمسیری رو به شکست است؛ و این تب چنان حاد است که وی ناگزیر است یکی از دو راه را انتخاب کند: به موقع به اروپا بازگردد و از چنگ مرگ رها شود یا همچنان بماند و قيام ضداستعماری را تا روز پیروزی آن رهبری کند. گارین فاتح می‌شود، اما می‌میرد. همان‌طور که در رمان‌های بعدی مالرو نیز مطرح می‌شود، بهای معنا بخشیدن به زندگی، خود زندگی است و همان‌طور که ییتس می‌گفت، انسان می‌تواند تجسم حقیقت باشد، اما نمی‌تواند آن را بشناسد.

کتاب فاتحان آندره مالرودر واژگان مالرو، «فاتح» سازنده‌ی انقلاب است، حال آنکه نوعی دیگر از شخصیت انقلابی، یعنی «متولی»، شکل‌دهنده و راهنمای جامعه‌ی نوبنیان است. استعدادهای دومی بیشتر در زمینه‌ی امور اداری و اجرایی است. اما خصیصه‌ی اصلی «فاتح» اراده‌ای است نرمی‌ناپذیر. دوروبر گارین عده‌ای گرد آمده‌اند که حضورشان در تمام رمان‌های مالرو تکرار می‌شود: رانسکی، باستان‌شناسی که خود را به دست خیالاتش می‌سپارد و بر دیوار بناهای تاریخی با خط خرچنگ‌قورباغه‌ای اصطلاحات وقاحت‌آمیزی نقش می‌کند تا کارشناسانی را که بعدها به آن‌جا خواهند آمد حسابی سر کار بگذارد؛ ربتچی، مرشد فعالان سیاسی جوان که خود قادر نیست به کوچک‌ترین عمل یا فعالیتی بپردازد؛ چنگ دای، رهبری فکری که گویی گاندي دیگری است و به نشانه‌ی اعتراض دست به خودکشی می‌زند؛ هونگ، تروریستی که سخت پایبند عمل مستقیم و انضباط‌ناپذیر است و همین باعث می‌شود که او را به ناچار از سر راه بردارند؛ کلاین، آلمانی‌ای که سرتاسر دنیا را با گذر از انقلابی به انقلاب دیگر زیر پا گذاشته است؛ و یک نفر پلیس سادیست. شاید ضعف این رمان – و حتا رمان سرنوشت بشر – در این باشد که این شخصیت‌های فرعی، خیلی آشکار تیپ محسوب می‌شوند و نشانی آن‌چنانی از چیز دیگری ندارند؛ آن‌ها تجسم انتزاعيات نویسنده هستند، درست مثل شخصیت‌های تمثیلی دوبعدی.

کتاب فاتحان آندره مالروبا این همه، رمان فاتحان اجرای هنرمندانه‌ای دارد. راوی بی‌نام مالرو همواره حاضر است؛ حساسیت و هوش تحلیلی او در همان آغاز تثبیت می‌شود و ماجرا با گذر از ضمیر آگاه او گزارش می‌شود. گاهی ادراک حسی و تأثرات او به دنبال هم می‌آیند، بی‌آنکه کلمات ربط دستوری آن‌ها را به هم پیوند دهد؛ در نتیجه، خود سبک، گذر شتاب‌آمیز حوادث را القا می‌کند. به جز یک فلاش‌بک مهم، که خواننده را از گذشته‌ی گارین آگاه می‌کند و همچنین واداشتن راوی به بررسی گزارش جاسوسی بریتانیای قدیم، زمان در این رمان در خطی مستقیم پیش می‌رود. پویایی خود حوادث پدید‌آورنده‌ی سرعت پیشروی داستان است: انقلاب، همین که شروع بشود، دیگر نمی‌تواند باز ایستد. شدت و میزان خشونت آن، ناگهان با اشاره‌ای سریع به جزییاتی روشن القا می‌شود؛ برای مثال، آن‌جا که راوی به تن قطعه‌قطعه‌شده‌ی دوستش کلاین می‌رسد و متوجه می‌شود که دو چشم کلاین انگار به او زل زده است، زیرا پلک‌ها را با تیغ بریده‌اند.

همان‌گونه که لئون تروتسکی در مقاله‌ی درخشان خود با عنوان « انقلاب خفه‌شده» نشان داد _ مقاله‌ای که در شماره‌ی آوریل ۱۹۳۱ نوول روو فرانسز منتشر شد – رفتار آدم‌های رمان فاتحان، مبتنی بر الگوهای رفتار کمونیستی نیست. گارین باربرهایی را از چنگ استثمار خارجی می‌رهاند که اصلا علاقه‌ای به آن‌ها ندارد؛ او اصلا احساس نمی‌کند که پاره‌ای از یک جنبش جهانی است. دست تصادف بوده که او را در خدمت انقلاب قرار داده است، زیرا حقیقت این است که وی تلاش می‌کند انقلاب را به خدمت خود در بیاورد. باری، او روشنفکری بورژواست که از طبقه‌اش بیگانه شده است و حالا دارد قیام را رهبری می‌کند، زیرا این کار نیاز شخصی او را برای خلاص‌شدن از چنبره‌ی تشویش وجودی برآورده می‌سازد؛ تشویشی که بر اثر رسیدن به احساس پوچی پدید آمده است. پاسخ مالرو به مقاله‌ی تروتسکی در نوول روو فرانسز این بود که وی در اصل کوشیده است رمانی مؤثر بنویسد.

منبع: مجموعه‌ی نویسندگان قرن بیستم فرانسه (آندره مالرو) / دابلیو.ام.فروهاک و دوریس.ال.ایدر / سیاوش سرتیپی / نشر ماهی

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید