مروری بر زندگی و آثار ماریو بارگاس یوسا

0
734
ماریو بارگاس یوسا

ماريو بارگاس یوسا در مارس ۱۹۳۶ در آرکيپا، پرو، زاده شد. پدر و مادرش به هنگام تولد او از هم جدا شدند و مادر او را به کوچا بامبای بولیوی، برد. در سال ۱۹۴۵ آنان به پرو بازگشتند و در پیورا، شهری پرت افتاده در شمال پرو، مسکن گزیدند. ده ساله بود که به ليما رفتند و ماریو در سال ۱۹۵۰ به مدرسه نظامی لئونسيو پرادو وارد شد. تأثیر این مدرسه و راه و روش آموزش آن بعدها در اولین رمان او بازتاب می یابد. در همین سالهاست که همکاری با نشریه لاکرونیکا را آغاز می کند.

در سال ۱۹۵۲ برای تحصیل در مدرسه سان میگل به پیورا می رود. در آنجا اعتصابی دانشجویی را سازمان می دهد. با نشریات مختلف محلی همکاری می کند و نخستین شعرهایش در همین نشریات به چاپ می رسد. در حین اشتغال به کارهای گونه گون برای گذران زندگی، به آموختن ادبیات وحقوق ادامه می دهد. نخستین داستان کوتاه او “رهبران” در یکی از نشریات لیما چاپ می شود (۱۹۵۶). در سال ۱۹۵۸ با چندتن از دوستانش نشریه لیتراتورا را منتشر می کند. مقاله او درباره روبن داریو جلب توجه می کند و نوشته دیگرش “چالش” گشت و گذار کوتاهی در فرانسه را نصيب او می کند. در همین سال فرصت تحصیل در دانشگاه مادرید را به دست می آورد.

در سال ۱۹۵۹ مجموعه داستانهای کوتاهش با عنوان رهبران در بارسلون منتشر می شود. به پاریس می رود و این آغاز اقامت طولانی او در اروپاست. در پاریس به کارهای مختلف روی می آورد، از تدریس زبان اسپانیایی تا همکاری با شبکه رادیو و تلویزیون فرانسه . از طریق این کار اخیر است که با نویسندگان برجسته آمریکای لاتین از جمله کورتاسار، کارپانتیه، استوریاس، بورخس و فوئنتس آشنا می شود. در سال ۱۹۶۲ سفری به کوبا می کند.

ماریو بارگاس یوسا

در سال ۱۹۶۳ نخستین رمان او “عصر قهرمان” (قهرمان عصر ما) منتشر می شود و جایزه منتقدان اسپانیایی را می برد. در این رمان که ماجرای آن در مدرسه نظامی لئونسيو پرادو _همان مدرسه ای که نویسنده مدتی دانشجوی آن بوده_ می گذرد، بارگاس یوسا تصویری تحقیر آمیز از نظامیان و نظامیگری در پرو به دست می دهد، تصویری که در واقع می تواند پیشگویانه نیز باشد، زیرا به هنگامی نوشته شده که موج رژیمهای نظامی نوفاشیست امریکای لاتین هنوز نخستین ضربات خود را به صورت کودتای نظامی در برزیل (۱۹۶۴) آغاز نکرده اند. نویسنده اثرات هولناك دستگاه ایدئولوژيك دولت و رسانه های جمعی را بر نسل جوان پرو در دهه ۱۹۵۰ تصویر می کند. موفقیت نویسنده در این کتاب چنان است که برخی معتقدند هیچ نویسنده ای تا آن زمان نتوانسته بود در اثری رئالیستی جامعه آمریکای لاتین را در قالب داستان به تصویر کشد. در تأثیر آن همین بس که نسخه هایی از این کتاب را طی مراسمی در مدرسه لئونسيو پرادو به آتش می سپرند. در همین سال مجموعه داستانهای کوتاهش در پرو تجدید چاپ می شود.

در سال ۱۹۶۵ به عنوان عضو هیأت داوران جایزه خانه امریکای لاتین به هاوانا می رود و این سفر همدلی او با انقلاب کوبا را بر می انگیزد. دومین رمان او «خانه سبز» در سال ۱۹۶۶ منتشر می شود. این کتاب هنوز هم یکی از مهمترین آثار در ادبیات آمریکای لاتین به شمار می رود. مایه اصلی داستان انتقال از جامعه ای سنتی به جامعه ای مدرن است، یعنی تحول آمریکای لاتین از دنیای قرن نوزدهم، که تا دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در آن می زیست، به دنیای دهه ۱۹۶۰ یعنی سالهای نگارش کتاب. این جابجایی تضادها و برخوردهایی را در همه جنبه های زندگی اجتماعی و فردی پدید می آورد که خواننده در میان جنگل انبوهی از جزئیات و هزارتویی از نشانه ها و نمادها به کشف آنها می رسد. در این اثر نیز رئالیسم نیرمند ماریو بارگاس یوسا را می توان دید، اما این رئالیسم با آن رئالیسم سوسیالیستی که در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در آمریکای لاتین رواج داشت و بارگاس یوسا خود یکی از سر سخت ترین منتقدان آن بوده، تفاوتی آشکار دارد. بارگاس یوسا در این کتاب و دیگر آثار رئالیستی خود به شیوه استادان محبوبش فلوبر و فاكنر به شکل و ساخت رمان توجه خاص دارد. رادیکالیسم سیاسی نویسنده و انتقاد شدید او از سرمایه داری و امپریالیسم و پدر سالاری غالب بر آن دوران در این کتاب جلوه گر است.

در همین سال ۱۹۶۶ است که به کنگره باشگاه پن (P.E.N) در نيویورك دعوت می شود. از پاریس به لندن رخت می کشد و در کالج کوئین مری به تدریس ادبیات اسپانیایی_آمریکایی می پردازد. در سال ۱۹۶۷ مجموعه دیگری از داستانهای کوتاهش با عنوان “توله سگها” منتشر می شود و در همین سال “خانه سبز” سه جایزه را از آن خود می کند: جایزه رومولوگاله گوس، جایزه منتقدان اسپانیایی و جایزه ملی رمان در پرو. برای دریافت جایزه نخستین به کاراکاس می رود و “خطابه کاراکاس” را درباره سرنوشت و مسؤولیت نویسنده پرویی عرضه می کند. در کاراکاس با گابریل گارسیا مارکز دیدار می کند و این دو در سال ۱۹۶۸ “رمان در امریکای لاتین” را می نویسند.
در سال ۱۹۶۹ سومین رمان او “گفتگو در کاتدرال” منتشر می شود. در سال ۱۹۷۰ بارگاس یوسا در بارسلون اقامت می گزیند و کار عظیم خود در باره مارکز را آغاز می کند. این اثر ششصد صفحه ای در سال ۱۹۷۱ با عنوان Garcia marquez una Historia un decidio منتشر می شود و هنوز نیز معتبرترین نقد و تفسیر در باره آثار گارسيا مارکز است.
در سال ۱۹۷۱ بارگاس یوسا در اعتراض به زندانی شدن ابرتو پادیلا نويسنده معترض کوبایی، همزبان با بسیاری از نویسندگان آمریکای لاتین و اروپا حکومت فیدل کاسترو را محکوم می کند و نشریه لیبره (آزاد) را با کمک برخی از نویسندگان آمریکای لاتین و اروپا در پاریس منتشر می کند.

در همین سال «ماجرای پنهانی یی یک رمان» در بارسلون منتشر می شود. چهارمین رمان او “سروان پانتوخا و خدمات ویژه” در سال ۱۹۷۳ به چاپ می رسد. داستان ماجرای افسری است که مأمور می شود روسپی خانه ای برای نظامیان مستقر در جنگل آمازون دایر کند. کل داستان در قالب اسناد و مدارك نظامی، گفتگوها، نامه ها و ماجراها و خیال پردازی های شبانه سروان پانتوخا روایت می شود. طنز حاکم بر کتاب _طنزی که پیش از این در آثار بارگاس يوسا به چشم نمی خورد_ آنگاه که او ذهنیت دیوانسالارانه و نظامی وار را به تمسخر می گیرد، برای خواننده ای که بیشتر کتاب گفتگو در کاتدرال را با آن تلخی گزنده خوانده بی گمان حیرت آور است.
در سال ۱۹۷۴ بارگاس یوسا به لیما باز می گردد. در سال ۱۹۷۵ کتاب «عیش مدام، فلوبر و مادام بوواری» در مادرید منتشر می شود. در سال ۱۹۷۶ به ریاست باشگاه پن (P.E.N) برگزیده می شود و با این سمت سفرهای متعدد به ایالات متحد و اتحاد جماهیر شوروی می کند و در دانشگاههای مختلف اروپا و آمریکا به عنوان استاد میهمان به تدریس و سخنرانی می پردازد.
کتاب “خاله خولیا و نویسنده” که در واقع ماجرای نخستین ازدواج خود نویسنده است در سال ۱۹۷۷ منتشر می شود. این کتاب که از مایه طنز بر خوردار است در اروپا و ایالات متحد با استقبالی بی نظیر روبرو می شود.
رمان پر حجم و تراژيك “جنگ آخر الزمان” که در سال ۱۹۸۱ منتشر می شود، موفقیت بزرگ دیگری است برای نویسنده. این کتاب بر خلاف دو کتاب پیش سیمایی بس جدی دارد و شرح برخورد فاجعه بار دو جامعه و دو ایدئولوژی است. داستان مایه ای واقعی دارد و بر پایه روایتی است در باره آنچه در سالهای ۹۷_۱۸۹۶ در کانودوس، برزیل، روی داده است. گروهی عظیم از درماندگان و راندگان جامعه به رهبری مردی شگفت انگیز و اسرارآمیز و بر اساس آموزه های مذهبی، اجتماعی از آن خود در کانودوس تشکیل می دهند و کارشان با حکومت جمهوری برزیل به ستیز می کشد. این اثر را شاید بتوان تالی جنگ و صلح تولستوی در ادبیات آمریکای لاتین دانست. در این کتاب بارگاس یوسا مسير آدمهایی با زمینه اجتماعی مختلف را در گذار از يك تجربه دردناك تاریخی پی می گیرد و رابطه میان تاریخ و زندگی را ترسیم می کند. در جنگ آخر الزمان بارگاس یوسا می کوشد واقعه ای رخداده در قرن نوزدهم را با همان گرایشهای رایج در آن قرن روایت کند. این اثر به عنوان رمان تاریخی نو بی گمان جایی برتر در ادبیات امروز جهان را از آن خود کرده است.

رمان بعدی بارگاس یوسا “زندگی واقعی الخاندرو مايتا” در سال ۱۹۸۴ منتشر می شود. داستان که در دهه ۱۹۵۰ می گذرد ماجرای مبارزی تروتسکیست است که می کوشد با گروهی ناچیز آتش انقلاب سوسیالیستی را در کوههای آند بر افروزد. در این کتاب چرخش فکری بارگاس یوسا که از دهه ۱۹۷۰ آغاز شده بیش از آثار دیگرش خودنمایی می کند؛ چرخش از رادیکالیسم چپ به سوی اصلاح طلبی لیبرال و تردید کردن در ايدئولوژیها. همزمان با این چرخش فکری سبك داستان نویسی او نیز دگرگون می شود و از رئالیسمی که در سه اثر نخستین ویژگی اصلی بود به رویکردی دیگر به واقعیت و جستجو در ماهیت تاریخ و ادبیات، که یکی از مهمترین ویژگیهای ادبیات معاصر آمریکای لاتین است، می رسد.
دو اثر دیگر بارگاس یوسا که تاکنون منتشر شده اند یکی “چه کسی پالومینومولرو را کشت” (۱۹۸۶) است که ماجرای يك قتل است و شکلی کم و بیش پلیسی _ جنایی دارد و دیگر “قصه گو” (۱۹۸۹) که شرح سفری است در جستجوی هویت، سفری از دنیای جدید به دنیای آغازین.
امروز ماریو بارگاس یوسا با مجموعه ای غنی از آثار خود یکی از توانمندترین و موفق ترین نویسندگان آمریکای لاتین به شمار می رود. برخی از آثار او چون خانه سبز، گفتگو در كاتدرال، خاله خولیا و نویسنده و جنگ آخر الزمان در شمار برترین نمونه های داستان نویسی در آمریکای لاتین جای گرفته و نویسنده را در کنار دو چهره برجسته ادبیات آمریکای لاتین، یعنی گابریل گارسیا مارکز و کارلوس فوئنتس جای داده است.

منبع: مقدمه کتاب گفتگو در کاتدرال / ترجمه عبدالله کوثری / نشر نما / چاپ اول ۱۳۷۰

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید