نقد و بررسی رمان دن آرام نوشته میخاییل شولوخوف

0
7208
دن آرام نوشته میخائیل شولوخوف

کتاب دن آرام (به انگلیسی: And Quiet Flows the Don) (و به روسی: Тихий Дон) مهم ترین اثر میخاییل شولوخوف است که نگارش آن ۱۴ سال به طول انجامیده و مجلد های مختلف آن طی ۴ سال در شوروی منتشر شده. این کتاب علاوه بر ستایشی که در خارج از مرزهای روسیه برای نویسنده اش به ارمغان آورد، مورد توجه استالین و حزب کمونیستی شوروی نیز قرار گرفت. شولوخوف به خاطر نگارش این رمان در ۱۹۵۶ جایزه ی نوبل ادبی گرفت.

رمان «دن آرام» شولوخوف همانند نقاشیِ حماسیِ عظیمی است که واقعیات را به شکلی عمیق از چند بُعد و جهت و با نمایش تمام تناقض ها به تصویر کشیده است. رمان پر است از خطوط و شاخه های ماجراهای فرعی، تعارض ها و کشمکش های جنبی، و شخصیت هایی که نماینده ی گروه های سنتی و اجتماعی مختلف هستند و خصوصیات روانشناختی شان دقیق و عمیق توصیف شده است. دن آرام به راستی یکی از شاهکارهای ادبیات قرن بیستم است.

خلاصه و سیر داستانی دن آرام

دن آرام شولوخوفدر رمان دن آرام در نگاه نخست همه چیز بسیار ساده و به سبک رئالیستی نسبتاً سنتی نوشته شده است، ولی این سادگی فقط در نگاه نخست است. ماجرای اثر یک دوره ی ده ساله ی آکنده از رویدادهای تاریخی را در بر می گیرد ( ۱۹۲۲ – ۱۹۱۲ ). در «دُن آرام» هم از جنگ جهانی اول سخن به میان می آید، هم از انقلاب فوریه ۱۹۱۷، هم از کودتای اکتبر، هم از جنگ داخلی و … قهرمانان دن آرام قزاق ها، کشاورزان و جنگجویان ساکن روستایی دورافتاده در استپ های دُن به نام تاتارسکی هستند که در گرداب کشمکش های خونبار برادرکُشی و تحولات عظیم تاریخی ابتدای قرن گرفتار آمده اند. در میان قهرمانان، به نام شخصیت های واقعی تاریخی نیز بر می خوریم: سرکردگان جنبش سفید مانند دِنیكین، کالِدين، کراسنوف، یا کمونیست های سرپرست سازمان های بلشویکی منطقه ی دن مانند ایوان لاگوتين، فيودور پادتیولكوف، میخائیل گریواشلیكوف و غيره. ولی قهرمانان اصلی رمان، خانواده های مِلِخوف، آستاخوف، کارشونوف، کاشی ووی، لیستینسکی، خیالی هستند. مطالب تاریخی و واقعی که با دقت موشکافانه ای نوشته شده، متکی به منابع مستندی است که مستقیما وارد متن شده است. کنار این مطالب مستند، شاهد انواع و اقسام ترانه ها، ضرب المثل ها و اصطلاحات، حکایت ها و توصیف دقیق جنبه های مختلف زندگی مردم هستیم که شبیه به یک پژوهش مردم نگارانه است و معیارهای اخلاقی و زیباشناختی روحیات، عواطف و دغدغه های قهرمانان اثر را به خوبی نشان می دهد و به شکلی غیر مستقیم و تلویحی بیانگر ارزیابی نویسنده از جهان گسترده ای است که برای خواننده توصیف می شود؛ ارزیابی همخوان با ارزش های فراگیر انسانی، که با گذشت زمان اصلاح شده است.

درون مایه دن آرام

یکی از سرلوحه های جلد نخست کتاب یک ترانه ی کهن قزاقی است:

زمین عزیز و باشکوه ما با خیش شخم زده نشده،

زمین عزیز ما با سُم اسب ها شخم خورده،

 زمین عزیز و باشکوه ما با سر قزاق ها کشت شده،

دن آرام ما با بیوه های جوان زینت شده،

پدر ما دن آرام، با یتیمان پرگل شده،

امواج دن آرام با اشکهای پدران و مادران پُر آب شده.

دقیقاً این واژه ها کلید درک کل اثر و آن ذهنیت عميقا مردمي نويسنده درباره هستی جهان و بشرند که در اثر بازتاب یافته است.

همه ی چیزهایی که در متن رمان تداعی کننده ی زندگی دُن هستند، در کمال زیبایی تصویر شده اند: زمینی که عطر علف هایش هوش از سر می رباید و پس از دروِ پاییزه به استراحت می پردازد، اسب هایی که باد بال هایشان را پریشان می کند و آزادانه بر همین زمین می تازند، انسانهایی که بر روی این زمین به کار پیگیر و معمول خود مشغول اند و تشنه ی عشق، و در عشق، خود را به فراموشی می سپارند. نویسنده زندگی سنتی و بی غلّ و غش قزاقها، گرفتاری های خانگی، جشن ها، عروسی ها، بازی ها و جست و خیزهای شادمانه ی آنها را با رنگ و لعابی چشم نواز و درخشان به تصویر در می آورد و ریشه های سالم شیوه زندگی آنها، عشق شان به زمین و مهارت شان در کار را ارج می نهد. شولوخوف شاعرانه کار را سرچشمه ی سلامت اخلاقی، زیبایی و فریبندگی انسان قلمداد می کند، به همین علت است که صحنه های کار در دشت و تکاپوهای روزمره ی مردم در رمان این قدر چشمگیر و پویا هستند.

رمان دن آرام شولوخوف رمان دن آرام شولوخوف

با این وجود از همان آغاز رمان، نُت های غم و مصیبت در آن شنیده می شود. قرن بیستم فرا رسیده است و زندگی همپا با آهنگ طبیعت، جای خود را به زندگی دیگری می دهد، ساختار سنتی و پدرسالارانه ی زندگی زیر ضربه های تحولات عظیم تاریخی فرو می ریزد. آیا این ساختار به راستی آرمانی بود؟ هر چه باشد دقیقا همین قوانین نانوشته این زندگی سنتی بود که انسان را وادار می کرد یک بار برای همیشه تابع روابط مبتنی بر عرف و سنت باشد و فرصتی به او نمی داد تا فردیت شاخص خود را بروز دهد و مسئولیت اعمال خویش را بر عهده بگیرد. همین قوانین بود که گریگوری را وادار کرد با ناتالیا، که به او علاقه نداشت، ازدواج کند و اجازه ی بودن با آكسينيا را از او می گرفت و آکسینیا را نیز به نوبه ی خود وادار می کرد ضرب و شتم و تحقیرهای شوهر نفرت انگیزش را تحمل کند. وهم و خرافه ای که زاده ی ساختار پدرسالارانه و سنت های جمعی بود، فقط این آزادی را به انسان می داد که مانند همه ی اعضای دیگر جمع باشد. به همین دلیل گریگوری، آکسینیا، ناتالیا و سایر قهرمانان رمان که می کوشیدند به روش خود زندگی کنند و کاری نداشته باشند که «مردم چه می گویند»، رابطه ی منسجم خود را با جهانی که در آن بزرگ شده بودند، با خویشان و نزدیکان و روستاییان پیرامون از دست می دهند. نظام نوپای روابط اجتماعی گویی این ساختار پدرسالارانه و ارزش های اخلاقی سنتی آن را از درون منفجر کرد. افراد از پیروی از الگوهای موجود دست می کشیدند و برای این حق مبارزه می کردند که بتوانند شخصأ سرنوشت خویش را انتخاب کنند. ولی چگونه می توان در جهانی که در آن همه چیز به سرعت در حال تغییر است، راه خود را پیدا کرد؟

دن آرام اثر میخاییل شولوخوف دن آرام اثر میخاییل شولوخوف

روابط سرمایه داری به شدت در حال گسترش است، در ساختار اجتماعی جامعه تغییراتی رخ می دهد، فرهنگ شهری عرصه را بر فرهنگ روستایی تنگ می کند، اندیشه ی تجدید ساختار جامعه از طریق قهری، در اذهان عمومی رواج می یابد. همه ی این ها به زمین های دورافتاده ي دُن نيز هجوم می آورد. انتخاب راه و سرنوشت خود نیازمند تلاش فراوان و مبارزه بود و مبارزه به خونریزی منجر می شد.

صحنه های مربوط به جنگ جهانی اول

از دید شولوخوف، جهان طبیعت و جهان انسان هایی که آزادانه بر روی این زمین کار می کنند و عشق می ورزند، زیبا و طبیعی است، و هر چه باعث نابودی این جهان شود، هولناک و ناپسند است. هیج خشونتی با هیچ چیزی قابل توجیه نیست، حتی با اندیشه هایی که بسیار عادلانه به نظر می رسند و خشونت به نام آنها انجام می گیرد. همه ی آنچه با خشونت و خون مرتبط است، از زیبایی عاری است و آینده ای نخواهد داشت. فقط زندگی، عشق، دل رحمی، شکیبایی و کار است که در همه زمان ها جاودان و ارزشمند می ماند و نه ویرانی و تباهی. به همین دلیل است که صحنه های رویدادهای خونبار جنگ جهانی اول، صحنه های خشونت و کشتارهای بی هدف و توجیه ناپذير تا این حد غم انگیزند، زیرا با طبیعت انسانی و طبیعت زندگی همخوانی ندارند. به همین دلیل است که این جملات «بونچوک» یا چنين دردی بیان می شوند:

«خیال نکن آدم هایی از آهن ساخته شده اند. همه ی ما از یک ماده درست شده ایم… در دنيا آدمی وجود ندارد که در جنگ نترسد و آدمی نیست که موقع گشتن دیگران  خراشی به روحش نیفتد»

دن آرام میخاییل شولوخوف دن آرام میخاییل شولوخوف

 «گریگوری مِلِخوف» نیز هنگامی که در این جنگ برای نخستین بار دشمنی را می کشد (دشمن، ولی انسان!)، همين درد غیر قابل تحمل را احساس می کند و گویی بخش مهمی از وجودش از دست می رود

“گویی باری فراتر از توانش بر دوش می کشید. بیزاری و سردرگمی روحش را درهم می فشرد.”

 او مدتها نمی توانست به خود بیاید. سپس، هنگامی که با عذاب فراوان بر این زخم درونی چیره شد، سخت تر و بی رحم تر شده بود و باز از این رنج می کشید که نمی تواند میان دو مقوله ی متضاد آشتی ایجاد کند، از یک سو، رشادت و شرافت سربازی که با انجام وظیفه در میدان جنگ به دست می آید، و از سوی دیگر، فقدان جبران ناپذیر و بیهوده ی زندگی یک انسانی که والاترین ارزش جهان است. نویسنده با درد می نویسد:

 “قلبش همانند نمکزار بی بارانی سفت و خشن شده بود و همان طور که نمکزار آب را به خود نمی کشد، قلب گریگوری نیز درهای رحم به خود راه نمی داد.”

جنگ سرخ ها و سفید ها

مبارزه ی سرخ ها و سفیدها در منطقه ی دن در «دُن آرام» از رخدادهای جنگ جهانی اول هم فاجعه بارتر و پوچ تر است، زیرا اینجا برادر عليه برادر می جنگید، کسانی یکدیگر را می کشتند که زمانی باهم بزرگ شده و با هم دوست بودند… برای چه؟ برخی برای آن که بنا به روال همیشگی سرزمین خودشان زندگی کنند، عده ای برای آن که نظامی را که به نظر شان عادلانه بود برقرار سازند، دسته ی سوم برای ترقی و افتخارات نظامی، گروهی نیز فقط وظیفه ی سربازی خود را انجام می دادند و از وظیفه ی اصلی انسان در برابر خویش غافل مانده بودند: این که صاف و ساده زندگی کنند.

دن آرام شولوخوف دن آرام شولوخوف

در «دُن آرام» سرخها و سفیدها به یک اندازه بی رحم و غیرانسانی اند. صحنه های وحشیگری هر دو گروه (نه فقط در میدان جنگ، بلکه در صحنه های کشتن اسیران یا چپاول و خشونت علیه غیرنظامیان بی دفاع) انگار در آینه بازتاب یافته و تفاوتی با هم ندارند. (توجه به این نکته ضروری است که میخاییل شولوخوف بارها وفاداری خود را به ارتش سرخ اعلام کرده بود و حتی برای آنها جنگیده بود) .حق و حقیقت با هیچ یک از طرفین نیست و فاجعه بار و غیرممکن بودن این انتخاب که «با کدام طرف باید بود» در همین نکته نهفته است، انتخابی که سر راه گريگوری ملخوف نیز قرار می گیرد. او هنگام جنگیدن کنار سفیدها در درون احساس می کند از رهبرانی که آنها را به دنبال خود می کِشند بسیار دور است. ولی ماهیت و طبیعت سرخ ها نیز برای او بیگانه است.

کتاب دن آرام اثر شولوخوف کتاب دن آرام اثر شولوخوف

بهترین ترجمه رمان «دن آرام»

ترجمه کتاب دن آرام یکی از مناقشه برانگیزترین ترجمه ها در زبان فارسی محسوب می شود. البته این مناقشه بیشتر به ترجمه احمد شاملو از دن آرام باز می گردد.

نخستین ترجمه کتاب دن آرام در دهه ۴۰ توسط محمود اعتماد زاده (به آذین) و انتشارات نیل به چاپ رسید. این ترجمه در ۴ جلد به چاپ رسید و بارها تجدید چاپ شد. در حال حاضر انتشارات فردوس این ترجمه را منتشر می کند. ترجمه به آذین از نسخه ترجمه فرانسوی کتاب انجام شده است.

دومین ترجمه مهم کتاب را احمد شاملو در دهه هشتاد توسط انتشارات مازیار وارد بازار کتاب کرد. شاملو ترجمه به‌آذین را نمی‌پسندید و معتقد بود که مترجم در ترجمه، ضرباهنگ و زبانِ نویسنده را منتقل نکرده است. این کتاب، آخرین اثر احمد شاملو محسوب می شود که حدود هفت سال آخر زندگی شاملو را در بر می گیرد. مهم ترین انتقاد از این ترجمه استفاده بیش از حد احمد شاملو از زبان عامیانه کوچه و بازاری بوده. استفاده از لحن عامیانه در این کتاب به قدری بوده که در نسخه اولیه ترجمه حتی تاریخ های میلادی به شمسی برگردانده شده که البته با مخالفت ناشر مجددا به میلادی تغییر داده شده. اما این ایراد از طرف شاملو یک مزیت محسوب می شده و خودش در این باره گفته :

“از اول قرار ترجمه لغت به لغت نبود. من دن آرام را وسیله‌ای رام یافته بودم برای پیشنهاد زبان روایی به نویسندگان فارسی‌زبان.”

در واقع احمد شاملو از ترجمه دن آرام برای وارد کردن اصطلاحات «کتاب کوچه» در یک متن ادبی استفاده کرده.

همچون سایر ترجمه های احمد شاملو، ترجمه دن آرام نیز موافقان و مخالفانی داشته. ابراهیم گلستان سخت به این ترجمه تاخته و محمد بهارلو زبان آن را باعث خواندنی تر شدن اثر می داند. محمود دولت آبادی نیز نظری میانه داشته و ترجمه به آذین را با وجود ترجمه شاملو، همچنان زنده می داند. (بی بی سی فارسی)

عدم ترجمه از زبان اصلی باعث شده هر دو ترجمه دچار اشتباه فاحشی در ترجمه شوند. در سرتاسر دن آرام درباره قوم کازاک صحبت شده، درحالیکه هر دو ترجمه آن را قزاق ترجمه کرده اند. (برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به این مقاله)

آبتین گلکار، مترجم و مدرس ادبیات روس در ایران، درباره مقایسه دو ترجمه به‌آذین و شاملو از این کتاب، در مقاله‌ای نوشت که اساسا “استراتژی” این دو مترجم در ترجمه این اثر با یکدیگر متفاوت بوده است.

به عنوان نمونه، به‌آذین در برگردان واژه‌هایی که بر واقعیات خاص زندگی و فرهنگ روسی دلالت دارند، مانند نام غذاها، لباس‌ها، ابزارها، مکان‌های خاص یک قوم یا فرهنگ، می‌کوشد تا حد امکان معادل‌هایی فارسی برای آنها برگزیند و از به کار بردن اصل واژه‌های بیگانه پرهیز کند، اما در ترجمه شاملو، بسیاری از واژه‌ها صورت روسی خود را حفظ کرده‌اند.

توجه به فرهنگ عامه یکی از اصول بنیادین احمد شاملو در کار ادبی‌اش بود؛ چه ترجمه، چه شعر و چه پژوهش. اما به قول جواد مجابی، منتقد ادبی، به ضعف‌های آن نیز آگاه بود: “شاملو را باید از جمله افرادی دانست که سعی کرد بخشی از فرهنگ مردم را مکتوب کند، اما مانند هدایت اعتقاد نداشت که فرهنگ مردم بهترین است.” (بی بی سی فارسی)

ناگفته نماند ترجمه سومی نیز به قلم منوچهر بیگدلی خمسه و انتشارات نگارستان کتاب در بازار موجود است.

منبع:

تاریخ ادبیات قرن بیستم روسیه / مجموعه نویسندگان / ترجمه آبتین گلکار / نشر چشمه

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید